Saturday, December 09, 2006
دیگر نمیدانم با خود چه کنم*!
I don't know what else to do with myself!*
!*دیگر نمیدانم با خود چه کنم
نمایش ویدئو به همراه دیدار با هنرمندان در
AK۲۸
شنبه نهم دسامبر ۲۰۰۶
استکهلم
با نمایش ویدئوهایی از دیوید بلاندی (انگلستان)، سلیم بیرسل (بلژیک)، امیرعلی قاسمی (ایران)، یونی گرتسن (نروژ)، سو کوآنگ یو(تایوان)، عدنان یلدیز(ترکیه).
کیورتور ها: استر لو و عدنان یلدیز
استر لو و عدنان یلدیز شما را به بحث درباره نقش-موقعیت هنرمند با ارجاع به ساختارهای در حال تغییر هنر معاصر فرا میخوانند.امروزه هنرمندان به جهت بینالها ، فرصت های مطالعاتی و نیز نمایشگاه های بزرگ و پرطمطراق بسیار سفر می کنند، در حالیکه غالبا مایل نیستند در این ماجرا به عنوان یک توریست نقش ایفا کنند به طرقی توریست محسوب میشوند. دو کیورتور این پروژه، در راستای تحقیقشان در استکهلم، ویدئوهای الهام بخشی را برگزیدهاند که ازطریق آنها این مقوله را به بحث بنشینند که هنرمندان چگونه خود را در بستر سفر مورد نظر ساختارزدایی و قصه پردازی کرده، میسازند و بازتولید میکنند. بدین منظور استر لو و عدنان یالدیز با معرفی مفهوم “مسافرجهانی” این مقوله را درحول موضوعات داغی چون “نیو-اینترناسونالیزم”، “هویتهای سیار”، “بازاریابی برای هنر”، جهانی سازی-گرایی” ردیابی و بازخوانی کنند.
* عنوان نمایشگاه از آهنگی از گروه وایت استرایپز گرفته شده با تغییری مختصر!
** این نمایشگاه پیش درآمدی است بر پروژه “راهنمای زندهماندن در استکهلم” که پروژهای نمایشگاهی ِ تحقیقیای است از عدنان یلدیز.
Monday, November 13, 2006
گمشدن در هیچکجا
منتخبی از ویدئوهای هنرمندان ایرانی به انتخاب امیرعلی قاسمی در انستیتو گوته استانبول از تاریخ دوشنبه دوم تا چهارم آذر(بیست وچهارم تا بیست وششم نوامبر) سال جاری به نمایش در خواهد آمد.
در این برنامه آثاری از بهرنگ صمدزادگان، بهنام کامرانی، نگار تحصیلی، رها فریدی، امیرعلی محبینژاد، محمد رضا حیدری، احسان بهمنش و آذین فیضآبادی به نمایش درخواهد آمد.
این برنامه بخشی از پروژه ای بزرگتری تحت عنوان هشياری در كما
(Conscious in Coma)
است، که توسط موسسه ی
NOMAD
که ارگانی برای ارایه ی تجربیات جدید درحوزه دیجیتال آرت است و با همکاری مرکزهنرهای معاصر
Platform Garanti
برگزار می شود.
هشياری در كما به گونهای طراحی شده تا پروژه ای بلند مدت برای شناخت و بایگانی نمونه ها باشد. نام پروژه اشارهای ساده و مستقیم به موقعیت کنونی نامتعادل و تا حدودی لجام گسیخته کره زمین دارد که با بی تفاوتی و سکوت دسته جمعی جهانیان همراه است.
هشیاری در کما در نظر دارد چشم اندازها و واقعیت های وضعیت های گوناگون را در قالب های متنوع جمع آوری و منتشر کند و به بحث بگذارد. به همین منظور تاکید بنیادی آن بر رد یابی، شناسایی و درک هنر و سایر مقولات فرهنگی مرتبط با آن است که به رویکرد ها و واقعیت های متنوع با نگاهی چند جانبه به مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جهان پیرامون می پردازد.
این پروژه حاصل همکاری ۹ کیوریتور
(curator)
از کشورهای مقدونیه، مولداوی، هلند، آلمان، ترکیه، فلسطین، مصر، لبنان و ایران است.
بخش اول : نمایش ویدئو، انستیتو گوته استانبول
دوم تا چهارم آذر ماه هشتاد و پنج
در این بخش، مجموعه ی ویدئوهایی از این کشورها به انتخاب کیوریتورهای مهمان به نمایش درخواهد آمد که شالوده اصلی آن بر مبنای بازنمایی پایه های مفهومی پروژه شکل خواهد گرفت، و سلسله مصاحبه هایی به صورت آنلاین آن را همراهی خواهد کرد.
بخش دوم : دیدار و میزگرد، مرکز هنرهای معاصر
Platform Garanti
و دانشگاه کدیرهاس، استانبول، اردیبهشت هشتاد و شش
به دنبال نمایش ویدئو، از کیورتور ها و برخی از هنرمندان برای دیدار و شرکت درمجموعهای از میزگردها دعوت به عمل خواهدآمد و مباحث خروجی حاصل از این میزگردها در کتابی گردآوری و مستند خواهد شد. در نهایت ، با تبادل نظر در زمینه راهکارهای همکاری های آینده و بررسی و آرشیو پروسه ی انجام شده ، این بخش به پایان خواهد رسید
Thursday, August 31, 2006
گشایش برزگراه شرقی, امروز در فرانکفورت
در این نمایشگاه 10 پوستر جدید و قدیمی از امیرعلی قاسمی به همراه مولتی مدیای سری کافی شاپ ها به نمایش در می آید
برای اطلاعات بیشتر به 2 پست قبلی یا به سایت رنه وانر مراجه کنید
برای اطلاعات بیشتر به 2 پست قبلی یا به سایت رنه وانر مراجه کنید
Tuesday, August 29, 2006
اگزوسیتی در استانبول
از چهاردهم شهریور عازم استانبول هستم برای شرکت در پروژه گروهی استریت آرت اگزوسیتی(Exociti)
که شامل نمایشگاه، سخنرانی و کارگاه است حول ایده شهر استانبول به عنوان پلی بین
شرق وغرب ( اروپا و آسیا).
ایده شخصی من در این پروژه یک غرفه سیار عکاسی است که در آن از عابران خواسته می شود پرده پس زمینه خود را ازمیان منظره هایی از نیویورک، استانبول و تاج محل انتخاب کنند.
و در این کار هنرمند اتریشی مارتین کروشه
(Martin Krusche)
با من همکاری خواهد داشت؛ پروژه هنر خیابانی همچنین شامل چیدمانهای شهری، برچسب ها، پوسترها و گرافیتیهایی خواهد بود که هنرمندان توسط هنرمندان مدعو در استانبول اجرا و نصب خواهد شد.
ضمنا روز 12 سپتامبر در راستای پروژه اگزوسیتی, جلسه گفتگویی با موضوع "خطرات و خاطرات" درباره هنر معاصر ایران, خواهم داشت
Sunday, August 27, 2006
بزرگراه شرقی - فرانکفورت
بزرگراه شرقی
نمایشگاه، سلسله سخنرانی، میزگرد به همراه نمایش فیلم
گالری شورای شهر فرانکفورت
یک سپتامبر تا 16 اکتبر 2006(معادل 11 شهریور تا 24مهر ماه 1385)
محمد عبدالله{هلند}
محمود بخشی مؤخر{ایران}
پرستوفروهر{آلمان}
امیرعلی قاسمی{ایران}
مارک پتزولت{آلمان}
تلال رفیع{آلمان}
ژینوس تقی زاده{ایران}
سری نخست از سلسله نمایشگاههای " بزرگراه شرقی" از هنرمندان معاصر دو کشور ایران و عراق را که سالهاست در معرض توجه ویژه رسانه ها قرار دارند، برای نمایش آثارشان در حوزه های مختلف، دعوت به عمل آورده است، هر دوی کشورها به سبب انقطاع های رادیکال فرهنگ و جامعه و به طبع آن گسست تصاویر مشهور هستند. گسستی که گاه با تصاویر سطحی ژورنالیستی پر می شود و هر گونه تصویری، جدا از متنی پرورش یافته، به خوانش های بسیار و متضاد، و غالبا همسو با اهداف رسانه های تمامیت خواه غربی دچار می شود . بزرگراه شرقی سعی دارد با نمایش مثال های مرتبطی از هنرمندان این دو کشور پاسخی به این پرسش ارائه دهد که :
"چگونه و تحت چه شرایطی در چنین وضعیتی بغرنجی، خلاقیت، امکان حصول و شکوفایی دارد؟ و چه مکانیسمهایی از کنترل، بر سر راه هنرمند سبز خواهد شد؟ و چه راه کارهای برای نجات از آن متصور است؟ ".
Saturday, August 19, 2006
تاريخچه هنر ديجيتال: بخش نخست
بخش نخست ترجمه من از فصل اول کتاب کریستین پل
با عنوان مقدمه ای بر تاریخ دیجیتال آرت
هفته گذشته در مجله تندیس چاپ شد و بخش دوم آنرا میتوانید در شماره بعدی که الان زیر چاپ است بخوانید
لینک به مطلب در تندیس
ترجمه این فصل از کتاب را برای فصلی از پروژه نظری پایان نامه کارشناسی ام، با عنوان تصویرسازی برای وب و مولتی مدیا، به راهنمایی استاد خوبم محمد علی بنی اسدی، ارائه داده ام
کتاب چاپ 2003 است و منبع جدیدی به شمار میآید
لذا قصد دارم کار نیمه تمام آنرا به اتمام برسانم شاید بتوان انرا به چاپ سپرد
که در این وانفسای رکود صنعت نشر بعید میدانم
در ترجمه این متن با توجه به این که بسیاری از کلمات آشنای انگلیسی در آن هست سعی کردهام
تا حد ممکن از مصرف لغات بعضا بیمصرف ساخت فرهنگستان
دوری کنم و متنی قابل فهم برای جماعتی که هم اکنون با کامپیوتر آشناست
ارائه دهم! لذا خواهش می کنم اگر در مورد معادل برخی کلمات نظر دیگری دارید مهربانانه مرا مطلع کنید که ممنون میشوم
Saturday, August 12, 2006
نقاشیهای فرید جعفری در کافه گالری کوپه
Monday, August 07, 2006
چند بازتاب نمایشگاه افسردگی عمیقتر
نقدي بر «افسردگي عميقتر» را که خانم آزاده مالكي برای نسخه الکترونیکی مجله تندیس نوشته اند اینجا بخوانید
این هم گفتگوی وحید شریفیان با امیرعلی قاسمی درباره نمایشگاه افسردگی عمیقتر
افسردگي عميقتر؛ كنارهم بودن بدون تعارف
این هم گفتگوی وحید شریفیان با امیرعلی قاسمی درباره نمایشگاه افسردگی عمیقتر
افسردگي عميقتر؛ كنارهم بودن بدون تعارف
Monday, July 31, 2006
بازاريابى قومى, یادداشتی از ايرج اسماعيل پور قوچانى
ايرج اسماعيل پور قوچانى درباره نمایشگاه بازاریابی قومی در ستون نکته های تجسمی اش می نویسد:
پروژه بازاريابى قومى يا Ethnic Marketing نام فعاليتى گروهى با رويكرد هنر مفهومى بود كه در اوايل سال جارى و در مكان هاى دانشگاه تهران و نگارخانه هاى طراحان آزاد و گالرى ۱۳ ونك برگزار شد، و تيرداد ذوالقدر به عنوان curator در اين پروژه سعى در به چالش كشيدن مقولات متنوعى از قبيل جهانى شدن، مك دونالديزاسيون، كسب و كار هنرى، اقتصاد هنر، جهان هاى سوم و كشورهاى جنوب، شرقى سازى، بيگانه گرايى، قوم شناسى و... داشت. به رغم آنكه در كل اين رخداد بيش از چهل هنرمند ايرانى و غيرايرانى شركت داشته اند بايد اذعان كرد كه وى توانسته بود حداقل در سطح نظرى تمامى اين معانى واگرا را در درون تركيب خودساخته اى به نام «بازاريابى قومى» گرد هم آورد و به آنها سامان بخشد. آشنايى با اين مفهوم فارغ از آنكه آن را به مثابه پديده اى تمام و كمال بپذيريم يا خير يا اينكه تمامى آن لغات كليدى كه در بالا فهرست شده اند در زندگى و جهان زيست ما وارد شده باشند يا نه، مى تواند براى هنرمندان وطنى شكلى از خودآگاهى ناب را پديد بياورد و به او كمك كند تا با اعتماد به نفس، به تحليل گالرى داران و دلالان هنرى اروپايى و آمريكايى به مثابه يك قوم بپردازد. مسيرى كه تاكنون و عرفاً به برعكس آن عادت كرده ايم. حداقل از زمان ابن سينا به اين طرف قاعده «انظر بما يقول» به عنوان يك اصل منطقى به ما حكم مى كند كه «چه مى گويد مهم است، نه كه مى گويد» اما اين اصل به رغم بداهتش هيچ گاه در طول تاريخ به كار گرفته نشد و لذا عادت كرده ايم تا در فضايى ميان ذهنيتى مخاطبان خود را با در نظر گرفتن عوامل پيچيده و در عين حال مبهمى همچون سن، تحصيلات دانشگاهى، رنگ پوست، مو و مليت و قوميت تخمين بزنيم. چنين مجادله ذهنى اى، هم اكنون در ميان هنرمندان جهان سومى براى انتخاب شدن، از يك سو و گالرى داران اور-آمريكايى از سوى ديگر در جريان است، جريانى كه به طرز خطرناك، نابرابرانه و وقيحانه اى يك طرفه است به طورى كه در نهايت، اين مباحثات به چيزى جز انتخاب تعدادى انگشت شمار و اتفاقى، از هنرمندان با رونمايى باسمه اى و مشحون از اخلاقيات بيگانه دوستانه Xenophilia ختم نشده اند. اخلاقياتى به ارث برده شده از تئورى «وحشى نازنين» با رويكردى ذاتاً نابرابر كه سنگ اول بناى خود را بر قبول تفاوت گذاشته است. در بازاريابى قومى به مثابه فعاليتى كه كماكان ادامه دارد، سعى شده است تا نحوه اى رويارويى موثر و رندانه به هنرمندان و مخاطبان آنان آموخته شود تا بتوانند ابتكار عمل را در اين مناسبات عارى از منطق در دست گيرند: «اين طرح از هرگونه تلاشى براى برجسته كردن يك پديده بومى در پيشگاه ناظران بين المللى و معرفى آن به مخاطبان جهانى احتراز مى كند. دست افزارهاى مفهومى اين پروژه نه قوم شناسانه نه رمانتيك، نه جامعه شناسانه و نه سازشكارانه است، بلكه مى كوشد تا برترى ماهوى يك مشترى اروپايى آمريكايى را به چالش بكشد و او را به عنوان خريدارى دمدمى و بى قيد اما پولدار مطالعه كند.»اگر انسان شناسى كاربردى را شاخه اى از انسان شناسى در نظر بگيريم كه سعى در يارى رسانى به قوميت هاى مورد مطالعه خود را دارد بايد گفت كه پروژه بازاريابى قومى، به نوعى يك پروژه انسان شناسى كاربردى محسوب مى شود با اين تفاوت كه پژوهشگر، جماعات گالرى دار، دلالان، واسطه هاى آثار هنرى، موزه داران و دست اندركاران خريد و فروش اين آثار را به مثابه يك قوم و به عنوان مجموعه هسته اى مورد مطالعه خود برگزيده است اما هدفش يارى رساندن به قوميت هايى است كه اين جماعت مذكور با ظاهرى خيرخواهانه با آنها در حال اندركنش هستند يعنى تمامى هنرمندان ديررسيده بر سر خوان هنر مدرن. پروژه اگرچه در سطح نظرى بر كليشه اى بودن و سطحى بودن آثار هنرى كه موج هاى برگشتى جهانى شدن با خود به اروپا و آمريكا آورده است انگشت مى گذارد ولى در بعد عملى خود سعى دارد تا به هنرمندان جهان سوم، مسلمان، سياه پوست، آسياى شرق دور و خلاصه همه هنرمندانى كه به دلايلى بيولوژيك و يا جغرافيايى و يا حتى شناسنامه اى براى وارد شدن در بازار جهانى مشكل دارند كمك كند و روش هايى را براى فائق شدن بر اين موانع بياموزد. روش هايى كه به گونه اى حيرت آور ساده ولى در عين حال كاربردى هستند، روش هايى كه در تمامى آنها نوعى دروغگويى و يا پنهان گويى رندانه به كار بسته مى شود: به عنوان نمونه در بخشى از اين طرح كه شامل راه اندازى يك سايت اينترنتى به نام bioswop.net است به هنرمند اين بخت داده مى شود تا رزومه خود را با هنرمندان ديگر عوض كند تا با رزومه اى جعلى خود را به گالرى داران معرفى نمايد مثلاً اگر امسال شما به هر دليلى نتوانسته ايد كارى در دنياى هنر انجام دهيد مى توانيد از طريق اين سايت براى امسال خود سابقه اى درخشان دست و پا كنيد. در توضيح اين طرح در كاتالوگ نمايشگاه آمده است: «اگر در نقد هنرى غربى، بيوگرافى هنرمند هميشه نقشى مبهم داشته است، در دنياى جهانى شده اهميت آن به صورت مضحكى برجسته شده است. اين پروژه كه به سفارش بازاريابى قومى ۲۰۰۴ انجام گرفت، موقعيتى را فراهم مى آورد كه بازديدكنندگان سايت، كارنامه (سى وى) كارى خود را به اشتراك گذاشته و از آنها استفاده كند. هدف هنرمند نه فقط شالوده شكنى مفهوم «هويت واقعى» است كه انگشت گذاشتن بر روى ارزش انباشته گردش تصوير در بازار هنر است.»از ديگر ودايع اين پروژه آموزش مواردى چند از سر كار گذاشتن گالرى داران و مجموعه داران اروپايى از طريق علاقه مند نشان دادن خود به ادبيات جهانى سازى و هنر غرب و همچنين روش هايى براى گمانه زنى سليقه وى از پس يكسرى مكانيسم هاى شناسايى و همچنين پرهيز از برخى كلمات اختلاف برانگيز همچون «طبقه» و توجه به خواسته هاى بازارى آنها براى بدبختى نمايى و قربانى نمايى و بيچارگى و... است.و دست آخر از پس چنين آموزه هايى به اين گزاره راهبردى در عالم هنر برخواهيد خورد كه:«به دستورالعمل هايى كه روشنفكران خشمگين از موضع بالا صادر مى كنند و صحت اخلاق گرايى بدوى را فرياد مى زنند دل خوش نكنيد.»
از ایشان کمال تشکر را داریم که تابوی نوشتن ( ونه نفی , تحقیر و فحاشی و...) در مورد هنر جدید را که سابقا در روزنامه وزین شرق غالب بود, بی هوا شکسته اند.
پروژه بازاريابى قومى يا Ethnic Marketing نام فعاليتى گروهى با رويكرد هنر مفهومى بود كه در اوايل سال جارى و در مكان هاى دانشگاه تهران و نگارخانه هاى طراحان آزاد و گالرى ۱۳ ونك برگزار شد، و تيرداد ذوالقدر به عنوان curator در اين پروژه سعى در به چالش كشيدن مقولات متنوعى از قبيل جهانى شدن، مك دونالديزاسيون، كسب و كار هنرى، اقتصاد هنر، جهان هاى سوم و كشورهاى جنوب، شرقى سازى، بيگانه گرايى، قوم شناسى و... داشت. به رغم آنكه در كل اين رخداد بيش از چهل هنرمند ايرانى و غيرايرانى شركت داشته اند بايد اذعان كرد كه وى توانسته بود حداقل در سطح نظرى تمامى اين معانى واگرا را در درون تركيب خودساخته اى به نام «بازاريابى قومى» گرد هم آورد و به آنها سامان بخشد. آشنايى با اين مفهوم فارغ از آنكه آن را به مثابه پديده اى تمام و كمال بپذيريم يا خير يا اينكه تمامى آن لغات كليدى كه در بالا فهرست شده اند در زندگى و جهان زيست ما وارد شده باشند يا نه، مى تواند براى هنرمندان وطنى شكلى از خودآگاهى ناب را پديد بياورد و به او كمك كند تا با اعتماد به نفس، به تحليل گالرى داران و دلالان هنرى اروپايى و آمريكايى به مثابه يك قوم بپردازد. مسيرى كه تاكنون و عرفاً به برعكس آن عادت كرده ايم. حداقل از زمان ابن سينا به اين طرف قاعده «انظر بما يقول» به عنوان يك اصل منطقى به ما حكم مى كند كه «چه مى گويد مهم است، نه كه مى گويد» اما اين اصل به رغم بداهتش هيچ گاه در طول تاريخ به كار گرفته نشد و لذا عادت كرده ايم تا در فضايى ميان ذهنيتى مخاطبان خود را با در نظر گرفتن عوامل پيچيده و در عين حال مبهمى همچون سن، تحصيلات دانشگاهى، رنگ پوست، مو و مليت و قوميت تخمين بزنيم. چنين مجادله ذهنى اى، هم اكنون در ميان هنرمندان جهان سومى براى انتخاب شدن، از يك سو و گالرى داران اور-آمريكايى از سوى ديگر در جريان است، جريانى كه به طرز خطرناك، نابرابرانه و وقيحانه اى يك طرفه است به طورى كه در نهايت، اين مباحثات به چيزى جز انتخاب تعدادى انگشت شمار و اتفاقى، از هنرمندان با رونمايى باسمه اى و مشحون از اخلاقيات بيگانه دوستانه Xenophilia ختم نشده اند. اخلاقياتى به ارث برده شده از تئورى «وحشى نازنين» با رويكردى ذاتاً نابرابر كه سنگ اول بناى خود را بر قبول تفاوت گذاشته است. در بازاريابى قومى به مثابه فعاليتى كه كماكان ادامه دارد، سعى شده است تا نحوه اى رويارويى موثر و رندانه به هنرمندان و مخاطبان آنان آموخته شود تا بتوانند ابتكار عمل را در اين مناسبات عارى از منطق در دست گيرند: «اين طرح از هرگونه تلاشى براى برجسته كردن يك پديده بومى در پيشگاه ناظران بين المللى و معرفى آن به مخاطبان جهانى احتراز مى كند. دست افزارهاى مفهومى اين پروژه نه قوم شناسانه نه رمانتيك، نه جامعه شناسانه و نه سازشكارانه است، بلكه مى كوشد تا برترى ماهوى يك مشترى اروپايى آمريكايى را به چالش بكشد و او را به عنوان خريدارى دمدمى و بى قيد اما پولدار مطالعه كند.»اگر انسان شناسى كاربردى را شاخه اى از انسان شناسى در نظر بگيريم كه سعى در يارى رسانى به قوميت هاى مورد مطالعه خود را دارد بايد گفت كه پروژه بازاريابى قومى، به نوعى يك پروژه انسان شناسى كاربردى محسوب مى شود با اين تفاوت كه پژوهشگر، جماعات گالرى دار، دلالان، واسطه هاى آثار هنرى، موزه داران و دست اندركاران خريد و فروش اين آثار را به مثابه يك قوم و به عنوان مجموعه هسته اى مورد مطالعه خود برگزيده است اما هدفش يارى رساندن به قوميت هايى است كه اين جماعت مذكور با ظاهرى خيرخواهانه با آنها در حال اندركنش هستند يعنى تمامى هنرمندان ديررسيده بر سر خوان هنر مدرن. پروژه اگرچه در سطح نظرى بر كليشه اى بودن و سطحى بودن آثار هنرى كه موج هاى برگشتى جهانى شدن با خود به اروپا و آمريكا آورده است انگشت مى گذارد ولى در بعد عملى خود سعى دارد تا به هنرمندان جهان سوم، مسلمان، سياه پوست، آسياى شرق دور و خلاصه همه هنرمندانى كه به دلايلى بيولوژيك و يا جغرافيايى و يا حتى شناسنامه اى براى وارد شدن در بازار جهانى مشكل دارند كمك كند و روش هايى را براى فائق شدن بر اين موانع بياموزد. روش هايى كه به گونه اى حيرت آور ساده ولى در عين حال كاربردى هستند، روش هايى كه در تمامى آنها نوعى دروغگويى و يا پنهان گويى رندانه به كار بسته مى شود: به عنوان نمونه در بخشى از اين طرح كه شامل راه اندازى يك سايت اينترنتى به نام bioswop.net است به هنرمند اين بخت داده مى شود تا رزومه خود را با هنرمندان ديگر عوض كند تا با رزومه اى جعلى خود را به گالرى داران معرفى نمايد مثلاً اگر امسال شما به هر دليلى نتوانسته ايد كارى در دنياى هنر انجام دهيد مى توانيد از طريق اين سايت براى امسال خود سابقه اى درخشان دست و پا كنيد. در توضيح اين طرح در كاتالوگ نمايشگاه آمده است: «اگر در نقد هنرى غربى، بيوگرافى هنرمند هميشه نقشى مبهم داشته است، در دنياى جهانى شده اهميت آن به صورت مضحكى برجسته شده است. اين پروژه كه به سفارش بازاريابى قومى ۲۰۰۴ انجام گرفت، موقعيتى را فراهم مى آورد كه بازديدكنندگان سايت، كارنامه (سى وى) كارى خود را به اشتراك گذاشته و از آنها استفاده كند. هدف هنرمند نه فقط شالوده شكنى مفهوم «هويت واقعى» است كه انگشت گذاشتن بر روى ارزش انباشته گردش تصوير در بازار هنر است.»از ديگر ودايع اين پروژه آموزش مواردى چند از سر كار گذاشتن گالرى داران و مجموعه داران اروپايى از طريق علاقه مند نشان دادن خود به ادبيات جهانى سازى و هنر غرب و همچنين روش هايى براى گمانه زنى سليقه وى از پس يكسرى مكانيسم هاى شناسايى و همچنين پرهيز از برخى كلمات اختلاف برانگيز همچون «طبقه» و توجه به خواسته هاى بازارى آنها براى بدبختى نمايى و قربانى نمايى و بيچارگى و... است.و دست آخر از پس چنين آموزه هايى به اين گزاره راهبردى در عالم هنر برخواهيد خورد كه:«به دستورالعمل هايى كه روشنفكران خشمگين از موضع بالا صادر مى كنند و صحت اخلاق گرايى بدوى را فرياد مى زنند دل خوش نكنيد.»
از ایشان کمال تشکر را داریم که تابوی نوشتن ( ونه نفی , تحقیر و فحاشی و...) در مورد هنر جدید را که سابقا در روزنامه وزین شرق غالب بود, بی هوا شکسته اند.
Wednesday, July 12, 2006
آخیش خستگیمون در رفت! و توضیح در مورد سایت نمایشگاه افسردگی عمیق تر
با عرض معذرت از تاخیر پیش آمده در بارگزاری وبسایت افسردگی، باید بگویم که با تخصیص 50 مگابایت هاست
به دامین قدیمی نمایشگاه
Deepressionart.com
مشکل کمبود جای سرور ما پایان یافت و سایت جدید از دوشنبه هفته آینده برقرار خواهد بود.
زحمت این هاست را دوست خوبم آرش خاکپور کشیده است.
فقط باید دامین را برگردانیم به آن سمت که آنهم یک کم طول دارد.
دوباره از تاخیر پیش آمده معذرت می خواهم.
آخیش خستگیمون در رفت ! نمایشگاه تموم شد!
شما که به دیدن افسردگی عمیق تر آمدید
شما هم خسته نباشید
شما که برای افسردگی عمیق تر کار کردید
شما که به افسردگی کمک کردید
و شما که کمک نکردید
تا بعد
به دامین قدیمی نمایشگاه
Deepressionart.com
مشکل کمبود جای سرور ما پایان یافت و سایت جدید از دوشنبه هفته آینده برقرار خواهد بود.
زحمت این هاست را دوست خوبم آرش خاکپور کشیده است.
فقط باید دامین را برگردانیم به آن سمت که آنهم یک کم طول دارد.
دوباره از تاخیر پیش آمده معذرت می خواهم.
آخیش خستگیمون در رفت ! نمایشگاه تموم شد!
شما که به دیدن افسردگی عمیق تر آمدید
شما هم خسته نباشید
شما که برای افسردگی عمیق تر کار کردید
شما که به افسردگی کمک کردید
و شما که کمک نکردید
تا بعد
Wednesday, June 14, 2006
دعوت به افسردگی عمیق تر
پارکینگالری برگزار می کند:
افسردگی عمیق تر
تجربه جمعی هنر معاصر/ هنر رسانه جدید / اجرا/ عکاسی / تایپوگرافی/ ادبیات / تصویرسازی/ نقاشی
نمایشگاه" افسردگی عمیق تر" با 237 شرکت کننده ایرانی از سراسر ایران و 14 شرکت کننده از کشور های آلمان، برزیل،ترکیه،نیجریه،ژاپن،کانادا،سوئد،آمریکا،فرانسه،کامبوج،استرالیا و انگلستان، دوهفته اول تیر ماه در چهار نگارخانه تهران، طراحان آزاد،آتبین و زنگار به نمایش در خواهد آمد.
افسردگی عمیق تر تلاشی است برای تجربه جمعی هنر معاصر و تبادل ایده ها در باره پدیدهای که به ظاهر بسیار سیاه می نماید، اما چنین نیست.
نخستین تجربه نمایشگاهی بزرگ و مستقل از این دست، به همت سایت پارکینگالری در زمستان 83و با همکاری دو نگارخانه طراحان آزاد و آتبین، با شرکت 45 هنرمند ایرانی و خارجی برگزار شد با توجه به استقبال خوبی که از آن شد، نسخه اینترنتی آن در فروردین 84 بروی سایت قرار گرفت. نمایشگاه نخست بر آن بود که تعامل انسان را با پدیده افسردگی و نیز ارتباط آن با خلق اثر هنری را محک بزند،به عبارتی به هنر، به مثابه راه نجات از افسردگی و به افسردگی، به مثابه موتور خلاقیت بپردازد.
پارکینگالری با تجربیات نمایشگاه دوسال قبل و با هدف برگزاری نمایشگاهی که گروه بزرگ تری را به مشارکت وادارد، فراخوانی را در بهمن ماه 1385 منتشر کرد و از هنرمندان ایرانی و خارجی در بخش های ویدئو، صدا، چیدمان، اجرا، عکاسی، تایپوگرافی، ادبیات، تصویرسازی و نقاشی دعوت بهعمل آورد تا ایده ها و آثارشان برای نمایشگاهی در تابستان هشتاد وپنج ارسال دارند. تا پایان یافتن مهلت ارسال آثار بیش از 300 اثر به دبیرخانه نمایشگاه رسید.گروه برگزار کننده در انتخاب و گزینش آثار تا جای ممکن آزاد عمل کرده و سعی بر آن داشته تا نمایشگاه فرصتی باشد برای به اشتراک گذاردن ایده های متنوع و حتی در مواردی متضاد، تا بی دستکاری، برشی از آنچه به دبیرخانه رسیده است را برای نمایش ارائه دهد بی آنکه تنها به بهترین ها را اجازه حضور داده باشد، لذا تعدادی از آثار به عنوان یک اثر واحد مطرح نشدهاند بلکه سعی شده است تا در رابطه با آثار دیگر به نمایش در آیند و گفتگوی بینابینشان ترکیبی نو بسازد.
روز جمعه دوم تیر ماه بخش های ویدئو، صدا و چیدمان در نگارخانهطراحانآزاد و بخش تصویرسازی و نقاشی در نگارخانهآتبینگشایش می یابد ، شنبه سوم تیر ماه نیز در نگارخانهتهران شاهد افتتاح نمایشگاه عکاسی، تایپوگرافی و چیدمان خواهیم بود و نگارخانهزنگار در روز پنجشنبه هشتم تیرماه میزبان بخش پرفورمانس خواهد بود.نمایشگاه ها تا چهاردهم تیر ماه ادامه خواهند داشت. متن های کوتاه رسیده به نمایشگاه نیز در کاتالوگی که به همین منظور تهیه شده ارائه خواهند شد و نیز بهصورت آثار تایپوگرافی ارائه خواهند شد.
افسردگی عمیق تر
تجربه جمعی هنر معاصر/ هنر رسانه جدید / اجرا/ عکاسی / تایپوگرافی/ ادبیات / تصویرسازی/ نقاشی
نمایشگاه" افسردگی عمیق تر" با 237 شرکت کننده ایرانی از سراسر ایران و 14 شرکت کننده از کشور های آلمان، برزیل،ترکیه،نیجریه،ژاپن،کانادا،سوئد،آمریکا،فرانسه،کامبوج،استرالیا و انگلستان، دوهفته اول تیر ماه در چهار نگارخانه تهران، طراحان آزاد،آتبین و زنگار به نمایش در خواهد آمد.
افسردگی عمیق تر تلاشی است برای تجربه جمعی هنر معاصر و تبادل ایده ها در باره پدیدهای که به ظاهر بسیار سیاه می نماید، اما چنین نیست.
نخستین تجربه نمایشگاهی بزرگ و مستقل از این دست، به همت سایت پارکینگالری در زمستان 83و با همکاری دو نگارخانه طراحان آزاد و آتبین، با شرکت 45 هنرمند ایرانی و خارجی برگزار شد با توجه به استقبال خوبی که از آن شد، نسخه اینترنتی آن در فروردین 84 بروی سایت قرار گرفت. نمایشگاه نخست بر آن بود که تعامل انسان را با پدیده افسردگی و نیز ارتباط آن با خلق اثر هنری را محک بزند،به عبارتی به هنر، به مثابه راه نجات از افسردگی و به افسردگی، به مثابه موتور خلاقیت بپردازد.
پارکینگالری با تجربیات نمایشگاه دوسال قبل و با هدف برگزاری نمایشگاهی که گروه بزرگ تری را به مشارکت وادارد، فراخوانی را در بهمن ماه 1385 منتشر کرد و از هنرمندان ایرانی و خارجی در بخش های ویدئو، صدا، چیدمان، اجرا، عکاسی، تایپوگرافی، ادبیات، تصویرسازی و نقاشی دعوت بهعمل آورد تا ایده ها و آثارشان برای نمایشگاهی در تابستان هشتاد وپنج ارسال دارند. تا پایان یافتن مهلت ارسال آثار بیش از 300 اثر به دبیرخانه نمایشگاه رسید.گروه برگزار کننده در انتخاب و گزینش آثار تا جای ممکن آزاد عمل کرده و سعی بر آن داشته تا نمایشگاه فرصتی باشد برای به اشتراک گذاردن ایده های متنوع و حتی در مواردی متضاد، تا بی دستکاری، برشی از آنچه به دبیرخانه رسیده است را برای نمایش ارائه دهد بی آنکه تنها به بهترین ها را اجازه حضور داده باشد، لذا تعدادی از آثار به عنوان یک اثر واحد مطرح نشدهاند بلکه سعی شده است تا در رابطه با آثار دیگر به نمایش در آیند و گفتگوی بینابینشان ترکیبی نو بسازد.
روز جمعه دوم تیر ماه بخش های ویدئو، صدا و چیدمان در نگارخانهطراحانآزاد و بخش تصویرسازی و نقاشی در نگارخانهآتبینگشایش می یابد ، شنبه سوم تیر ماه نیز در نگارخانهتهران شاهد افتتاح نمایشگاه عکاسی، تایپوگرافی و چیدمان خواهیم بود و نگارخانهزنگار در روز پنجشنبه هشتم تیرماه میزبان بخش پرفورمانس خواهد بود.نمایشگاه ها تا چهاردهم تیر ماه ادامه خواهند داشت. متن های کوتاه رسیده به نمایشگاه نیز در کاتالوگی که به همین منظور تهیه شده ارائه خواهند شد و نیز بهصورت آثار تایپوگرافی ارائه خواهند شد.
نگارخانه طراحان آزاد
/ دوم تا چهاردهم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج / از ساعت شانزده تا بیست
گشایش از ساعت شانزده تا بیست
تهران، میدان گلها، میدان سلماس، شماره چهل و یک / تلفن 88008676
نگارخانه آتبین
/ دوم تا سیزدهم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج/ از ساعت شانزده تا بیست/
گشایش از ساعت هجده تا بیست و دو/
تهران، خیابان ولی عصر، پایین تر از چهارراه پارک وی، کوچه خاکزاد، شماره دوازده + یک /
تلفن : 22017761
نگارخانه زنگار
/ هشتم تا چهاردهم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج/ از ساعت شانزده تا بیست و یک/ گشایش از ساعت هجده تا بیست و یک /
تهران، بلوار آفریقا، بالاتر از میرداماد، بلوار مینا، شماره نوزده، طبقه اول، واحد پنج
تلفن: 88771272
/ دوم تا چهاردهم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج / از ساعت شانزده تا بیست
گشایش از ساعت شانزده تا بیست
تهران، میدان گلها، میدان سلماس، شماره چهل و یک / تلفن 88008676
نگارخانه آتبین
/ دوم تا سیزدهم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج/ از ساعت شانزده تا بیست/
گشایش از ساعت هجده تا بیست و دو/
تهران، خیابان ولی عصر، پایین تر از چهارراه پارک وی، کوچه خاکزاد، شماره دوازده + یک /
تلفن : 22017761
نگارخانه زنگار
/ هشتم تا چهاردهم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج/ از ساعت شانزده تا بیست و یک/ گشایش از ساعت هجده تا بیست و یک /
تهران، بلوار آفریقا، بالاتر از میرداماد، بلوار مینا، شماره نوزده، طبقه اول، واحد پنج
تلفن: 88771272
نگارخانه تهران
/ سوم تا چهاردهم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج/ شنبه تا چهارشنبه از ساعت چهارده تا بیست / جمعه از ساعت شانزده تا بیست/ گشایش از ساعت هفده تا بیست/
تهران، خیابان انقلاب، خیابان قدس، ضلع شرقی دانشگاه تهران/ تلفن : 61112495 / 66410959
نگارخانه های طراحان آزاد، آتبین و تهران پنجشنبه هشتم تیر تعطیل است.
با همکاری"شرکت مشاور طراح مدیا" و " سری کتاب های شروین"
Monday, June 12, 2006
دعوا سر لحاف ملا و نمایشگاه نسل پنج گرافیک ایران
جدا از پروژه کتاب طراحان نسل پنج که مدت هاست در دفتر رضا عابدینی، طراح شاخص نسل چهار، که به جرات می توان گفت شناخته شده ترین نیز هست ، پیگیری میشود
مدتی است تحرکاتی برای برگزاری نمایشگاهی به همین نام از سوی برخی طراحان شناخته شده! و ناشناس! نسل پنج صورت گرفته است که ضرب المثل های زیادی را به یاد می آورد! الان هم که بازارضرب المثل گرم است.
شکی نیست که برگزاری چنین نمایشگاهی را باید به فال نیک گرفت اما آنچه بسیار نگران کننده است
پیش فرضهای غلطی است که برخی را به این گمان انداخته که یکه وتنها پیش قراولان این نسل هستند، و برخی دیگررا به فکر موج سواری ! به نظر اینجانب مهم ترین خصیصه طراحان مطرح این نسل مستقل بودن آنها، از امکانات دولتی و رانت های احتمالی و جریاناتی است که معمولا در حاشیه گرافیک و نه در متن آن جریان دارد ، لذا برگزاری این نمایشگاه بدون درنظر گرفتن نظرات تمامی افرادی که به آن تعلق دارند معنا و مفهومی جز مونوپل کردن و به نام زدن سند جریانی پویا و زنده نیست
هرچقدر هم لیست هیات انتخاب آن پروپیمان و پر از ستارگان زیر و درشت جدید الورود یا حتی باسابقه باشد،
با وجود حمایت های (بخوانیم مشکوک) فرهنگستان و موسسه صبا
باز بوی خوبی از آن به مشام نمی رسد.
چه گفته اند : مارا به خیر تو امید نیست شر مرسان
امیرعلی قاسمی
خرداد هشتاد و پنج
چنانچه هر کس نظری دارد با کمال میل پذیرای آن هستم
چرا که حرف بسیار است و زمان اندک
چه بسی توانستیم به نتایج خوبی برسیم
پی نوشت و توضیح لازم:(چراکه دوستان معدودی به جهت تشابه اسمی این دو جریان دچارسوءتفاهم شده اند) باید بگویم پروژه کتاب پنج و فراخوان آن، که در پارکینگالری به آن لینک داده ام ،هیچ ربطی به نمایشگاه نسل پنجم که من از اتفاق آن به تلخی یاد کردم ندارد ،
این اشتباه را خبرنامه انجمن، و نیز خبرگزاری ایسنا، که از همه جا بی خبر هردو مطلب را مرتبط به هم منتشر کرده است!!! دامن زده است!
دوست جوانی که درصدد برگزاری نمایشگاه مذکور است سر بلند پروازی دارد درعین حال آنقدر متواضع است که نام خود را اعلام نکرده است تا ریا نشود !! من نیز اسم ایشان را اینجا فاش نمیکنم
چون آنهایی که باید بدانند می دانند!
اینر افقط از این بابت نوشتم که دوستانی مازندرانی در سایت هفت آینه مطلب بنده را کاملا وارونه فهمیده اند
خرده ای بر آنان نمیگیریم چراکه در متن مقاله من در صدد آن یود که از کس خاصی نام نبرم
لذا سؤ تفاهم پیش آمده قابل پیش بینی بود
هنوز هم میگویم که برگزاری چنین نمایشگاهی زود است و فرمایشی مینماید!
والسلام
این اشتباه را خبرنامه انجمن، و نیز خبرگزاری ایسنا، که از همه جا بی خبر هردو مطلب را مرتبط به هم منتشر کرده است!!! دامن زده است!
دوست جوانی که درصدد برگزاری نمایشگاه مذکور است سر بلند پروازی دارد درعین حال آنقدر متواضع است که نام خود را اعلام نکرده است تا ریا نشود !! من نیز اسم ایشان را اینجا فاش نمیکنم
چون آنهایی که باید بدانند می دانند!
اینر افقط از این بابت نوشتم که دوستانی مازندرانی در سایت هفت آینه مطلب بنده را کاملا وارونه فهمیده اند
خرده ای بر آنان نمیگیریم چراکه در متن مقاله من در صدد آن یود که از کس خاصی نام نبرم
لذا سؤ تفاهم پیش آمده قابل پیش بینی بود
هنوز هم میگویم که برگزاری چنین نمایشگاهی زود است و فرمایشی مینماید!
والسلام
Thursday, June 01, 2006
مطلبم در کار کارگاه در باره فراخوان نمایشگاه نسل پنجم
این مطلب در سایت کارگاه و نیز در مجله اینترنتی رنگ منتشر شده است قصد خاصی از انتشار آن اینجا ندارم، چراکه انعکاس نسبتا خوبی پیدا کرد اما در حال ترجمه، ویرایش و تکمیل آن هستم، برای دو مجله خارجی بفرستم !
گرافیک نوین ایران جریانهای تلخ و شیرین بسیاری را در طی ده سال اخیر، پشت سرگذاشته است ، گشایشی که در سالهای نخستین دوم خرداد به جهت نگاه متفاوت دولت خاتمی به فرهنگ، صنعت نشر کتاب ونیز روزنامه ها و مجلات مستقل را تکان داد، برای گرافیک ایران، تنها بانی خیر نبود بلکه آنچه نو آوری و تکثر گرایی اصلاحات برای گرافیک ایران به ارمغان آورد، به تدریج بعد از سه چهار سال با فرمولیزه شدن روبنای تایپوگرافیک ِ "هر آنچه طراحی نیاز داشت "، به تلخی به تکرار وتکرارٍِ تکرار رسید. از یک سو خلا آموزش سالهای نخستین پس از انقلاب، با هیجان و طغیان عصر کامپیوتر آمیخته بود، از سوی دیگر سوؤتفاهمات تایپوگرافیک در بین دانشجویانی که نگاهشان به طراحان مطرح آن دوره بود، بیداد میکرد.با افزایش سفارشات دلخواه فرهنگی هنری و اقبالی که به کمک اینترنت به ممد طراحان آمده بود گرافیک کم تیراژ یا حتی بی تیراژ ایرانی، به سرعت مرزهای فیزیکی را درنوردید و جهانی شد. جهانی که به شدت دوقطبی می شد و یک قطب آن، از بد حادثه در خاورمیانه قرار داشت، خاورمیانه ای که در رسانه ها غربی معادل " شر" معنا می شد و بخش مثبت اندیش دنیا نسبت به هر آنچه از آن بخش از دنیا میآمد-حتی گاه بی هیچ دغدغه زیبا شناختی - کنجکاو و حریص بود. کشور فرانسه به مدد "لوکرنک" طراح فرانسوی که تمایلات چپ و ضد آمریکایی داشت، میزبان نمایشگاهی نسبتا بزرگ از گرافیک ایران با عنوان "فریاد ایرانی " شد و این تنها یکی از نقاط شروع این جریان بود، طراحان ایرانی کم کم راه و چاه بینالها و نمایشگاه های پوستر را در سرتاسر دنیا- که پیش از حضور ایران و ایرانی در آنان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکرد- فرا گرفته بودند و آسمان گرافیک ایران در طی دو سه سال ستاره باران شد و طراحان بیشتری از ایران به عضویت اِی جی آی در آمدند ، حتی کار به جایی رسید که برخی از منتقدین اندکشمار گرافیک ایران از گرافیک جشنوارهای ـ همانند سینمای جشنوارهای – سخن گفتند، و ما صاحب کلی طراح شدیم که ده دوازده طراح پا به سن گذاشته را پشت سر نهاده به تاخت به جلو می رفتند، که تعدادی کمی از اینان، به آموزش گرافیک در دانشگاه هاینیمه دولتی، غیر انتفاعی و آزاد و نیز آتلیه های خصوصی شان پرداختند و نسلی متفاوت از آنچه در توان معلمان نیمه بازنشسته قبلی بود را، تربیت کردند که با خودشان فاصله سنی زیادی نداشتند. تا اینجا همه چیز به ظاهر بر وفق مراد بود، همه همدیگر را دوست داشتند و به هم لبخند می زدند، آنچه نگران کننده می نمود قدرت طلبی و دغدغه ریاست بود و همین باعث تفرقه و چنددستگی میان پیشکسوتان، حاضران و آیندگان، و موجب دل گیری ها و تشنج های شدید و خفیف بسیاری شد که همه می دانیماش و نمیخواهیم بر زباناش بیاوریم .
و اکنون، بله، تاریخ! در زمانی بسیار کوتاه در حال تکرار شدن است، اکنون در آستانه چالشی دیگر برای گرافیک ایران هستیم، آنهم در بین طراحان موسوم به نسل پنج؛ که تعریف بازه اعضای آن بسیار مشکل است : شاگردان تازه به دوران رسیده معلمان نسل قبلی، جوانان مجهز به فتوشاپ و کورل، میانسالانی که بقدر کافی پا به سن نگذاشتهاند تا نسل چهاری حساب شوند، دانشجویانی که عجله دارند تا برسند و اتود دانشگاهیشان را پوستر بخوانند، مهندسان کامپیوترِ خوش ذوق در آن حوزه سنی، هنرمندان شکست خورده یا شکست نخوردهی حوزههای کاریکاتور، نقاشی، مجسمه سازی و غیره و غیره که برای امرار معاش به گرافیک رو آوردهاند و .... به راستی چه کسی مستحق این عنوان پر طمطراق است؟ آن چیز که در این میان انکارناکردنی است مستقل بودن اکثریت قریب به اتفاق این افراد است و رشد منطقی آنان در طول پنج شش سال اخیر است . امروزه روز حتی بسیار زود است که به تعریفی چنین برای طراحان نسل چهار برسیم ، چه رسد به آنکه راجع به نسلی حرف بزنیم که هنوز دانشجوی از آب و گل در نیامده، در میان شان هست و گمان خام بریم که تعریفمان جامع نیز هست، ماندگاری و رفتنی بودن هر طراح را دریک نسل معین، تنها زمان معین می کند، و به راه اندازی نمایشگاهی به این عنوان فاخر، - نمایشگاه پوستر های منتخب نسل پنجم گرافیک ایران- با در نظر نگرفتن تمامی ظرفیت ها و عواقب آن تنها می تواند معنای قدرت طلبی و زیاده خواهی و یارکشی از جریانی پر فراز و فرود را بدهد که هر چه باشد از قد و اندازه برگزارکننده این نمایشگاه کمی بلند تر است، حتی اگر دستهایی (بخوانیم امکانات دولتی) برایش قلاب گرفته باشند. چرا همانطور که گفته آمد حدود واقعی بازه مورد نظر نا معلوم است و حتی لیست هیات انتخاب آن نیز جز در یک مورد چنگی به دل نمیزند ، جای خالی دیگرانی که حداقل با انجمن طراحان گرافیک ایران مشکل کمتری داشته باشند (!)، خالی است. جمله بندی ضعیف و سر هم بندی شدهی فرم فراخوان- که نشان از تعجیل در انتشار آن قبل از پایان کلاس های دانشجویان دانشگاهها دارد - بر آن بوده است نگذارد خواننده دریابد که چه کسی برگزار کننده اصلی است نیز مزید بر علت شده است : عبارت "نسل پنج " که در فرم آمده به واقع اسم خاص است یعنی به قولی نمایشگاه، نمایشگاه را برگزار می کند!عنوان "نسل پنج " گرچه به ظاهر آنطور که از اسمش پیداست می بایست همه را در بربگیرد در واقع سرپوشی است برای پنهان کردن نام گردانندهی اصلی. نمایشگاه حاضر فرزند آزمایشگاهی ِ نمایشگاهی است، که گروهی دانشجویی در زمستان گذشته قصد برگزاری آن را داشت و به علت مخالفت تعدادی از طراحان مدعی این نسل با نحوه برگزاری و هیات انتخاب قبلی به جایی نرسید. آنچه غم انگیز است آن است که گرافیک امروز ایران با همه خوش شانسیاش ، با همه موفقیت ها و مقبولیت جهانیاش، ساخت بیماری دارد و با وجود انجمنی پر سابقه و نسبتا پرکار، گرافیک امروز ایران از تجربه فعالیت مدنی مناسبی برخوردار نیست؛ همه یا آنچنان مشغول کار و معیشتاند، که بی واکنش از کنار این سند به نام زدن، می گذرند و یا آنقدر ذوق زدهاند از مطرح شدن، که در پوست نمیگنجند، اما آنچه غمانگیزتر است، آن است برخی به توسل به روش های پدرسالارانه، که گذشتگانمان، ما را آنگونه پرورانده و هدایت کردهاند، قصد سواری بر نسلی دارند که خوشبختانه قیم نیاز ندارد و دم به تله نخواهد داد.
ان شاءالله.
دوشنبه پانزده خرداد هشتاد و پنج
تهران
امیرعلی قاسمی / طراح گرافیک و مدیر سایت پارکینگالری
گرافیک نوین ایران جریانهای تلخ و شیرین بسیاری را در طی ده سال اخیر، پشت سرگذاشته است ، گشایشی که در سالهای نخستین دوم خرداد به جهت نگاه متفاوت دولت خاتمی به فرهنگ، صنعت نشر کتاب ونیز روزنامه ها و مجلات مستقل را تکان داد، برای گرافیک ایران، تنها بانی خیر نبود بلکه آنچه نو آوری و تکثر گرایی اصلاحات برای گرافیک ایران به ارمغان آورد، به تدریج بعد از سه چهار سال با فرمولیزه شدن روبنای تایپوگرافیک ِ "هر آنچه طراحی نیاز داشت "، به تلخی به تکرار وتکرارٍِ تکرار رسید. از یک سو خلا آموزش سالهای نخستین پس از انقلاب، با هیجان و طغیان عصر کامپیوتر آمیخته بود، از سوی دیگر سوؤتفاهمات تایپوگرافیک در بین دانشجویانی که نگاهشان به طراحان مطرح آن دوره بود، بیداد میکرد.با افزایش سفارشات دلخواه فرهنگی هنری و اقبالی که به کمک اینترنت به ممد طراحان آمده بود گرافیک کم تیراژ یا حتی بی تیراژ ایرانی، به سرعت مرزهای فیزیکی را درنوردید و جهانی شد. جهانی که به شدت دوقطبی می شد و یک قطب آن، از بد حادثه در خاورمیانه قرار داشت، خاورمیانه ای که در رسانه ها غربی معادل " شر" معنا می شد و بخش مثبت اندیش دنیا نسبت به هر آنچه از آن بخش از دنیا میآمد-حتی گاه بی هیچ دغدغه زیبا شناختی - کنجکاو و حریص بود. کشور فرانسه به مدد "لوکرنک" طراح فرانسوی که تمایلات چپ و ضد آمریکایی داشت، میزبان نمایشگاهی نسبتا بزرگ از گرافیک ایران با عنوان "فریاد ایرانی " شد و این تنها یکی از نقاط شروع این جریان بود، طراحان ایرانی کم کم راه و چاه بینالها و نمایشگاه های پوستر را در سرتاسر دنیا- که پیش از حضور ایران و ایرانی در آنان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکرد- فرا گرفته بودند و آسمان گرافیک ایران در طی دو سه سال ستاره باران شد و طراحان بیشتری از ایران به عضویت اِی جی آی در آمدند ، حتی کار به جایی رسید که برخی از منتقدین اندکشمار گرافیک ایران از گرافیک جشنوارهای ـ همانند سینمای جشنوارهای – سخن گفتند، و ما صاحب کلی طراح شدیم که ده دوازده طراح پا به سن گذاشته را پشت سر نهاده به تاخت به جلو می رفتند، که تعدادی کمی از اینان، به آموزش گرافیک در دانشگاه هاینیمه دولتی، غیر انتفاعی و آزاد و نیز آتلیه های خصوصی شان پرداختند و نسلی متفاوت از آنچه در توان معلمان نیمه بازنشسته قبلی بود را، تربیت کردند که با خودشان فاصله سنی زیادی نداشتند. تا اینجا همه چیز به ظاهر بر وفق مراد بود، همه همدیگر را دوست داشتند و به هم لبخند می زدند، آنچه نگران کننده می نمود قدرت طلبی و دغدغه ریاست بود و همین باعث تفرقه و چنددستگی میان پیشکسوتان، حاضران و آیندگان، و موجب دل گیری ها و تشنج های شدید و خفیف بسیاری شد که همه می دانیماش و نمیخواهیم بر زباناش بیاوریم .
و اکنون، بله، تاریخ! در زمانی بسیار کوتاه در حال تکرار شدن است، اکنون در آستانه چالشی دیگر برای گرافیک ایران هستیم، آنهم در بین طراحان موسوم به نسل پنج؛ که تعریف بازه اعضای آن بسیار مشکل است : شاگردان تازه به دوران رسیده معلمان نسل قبلی، جوانان مجهز به فتوشاپ و کورل، میانسالانی که بقدر کافی پا به سن نگذاشتهاند تا نسل چهاری حساب شوند، دانشجویانی که عجله دارند تا برسند و اتود دانشگاهیشان را پوستر بخوانند، مهندسان کامپیوترِ خوش ذوق در آن حوزه سنی، هنرمندان شکست خورده یا شکست نخوردهی حوزههای کاریکاتور، نقاشی، مجسمه سازی و غیره و غیره که برای امرار معاش به گرافیک رو آوردهاند و .... به راستی چه کسی مستحق این عنوان پر طمطراق است؟ آن چیز که در این میان انکارناکردنی است مستقل بودن اکثریت قریب به اتفاق این افراد است و رشد منطقی آنان در طول پنج شش سال اخیر است . امروزه روز حتی بسیار زود است که به تعریفی چنین برای طراحان نسل چهار برسیم ، چه رسد به آنکه راجع به نسلی حرف بزنیم که هنوز دانشجوی از آب و گل در نیامده، در میان شان هست و گمان خام بریم که تعریفمان جامع نیز هست، ماندگاری و رفتنی بودن هر طراح را دریک نسل معین، تنها زمان معین می کند، و به راه اندازی نمایشگاهی به این عنوان فاخر، - نمایشگاه پوستر های منتخب نسل پنجم گرافیک ایران- با در نظر نگرفتن تمامی ظرفیت ها و عواقب آن تنها می تواند معنای قدرت طلبی و زیاده خواهی و یارکشی از جریانی پر فراز و فرود را بدهد که هر چه باشد از قد و اندازه برگزارکننده این نمایشگاه کمی بلند تر است، حتی اگر دستهایی (بخوانیم امکانات دولتی) برایش قلاب گرفته باشند. چرا همانطور که گفته آمد حدود واقعی بازه مورد نظر نا معلوم است و حتی لیست هیات انتخاب آن نیز جز در یک مورد چنگی به دل نمیزند ، جای خالی دیگرانی که حداقل با انجمن طراحان گرافیک ایران مشکل کمتری داشته باشند (!)، خالی است. جمله بندی ضعیف و سر هم بندی شدهی فرم فراخوان- که نشان از تعجیل در انتشار آن قبل از پایان کلاس های دانشجویان دانشگاهها دارد - بر آن بوده است نگذارد خواننده دریابد که چه کسی برگزار کننده اصلی است نیز مزید بر علت شده است : عبارت "نسل پنج " که در فرم آمده به واقع اسم خاص است یعنی به قولی نمایشگاه، نمایشگاه را برگزار می کند!عنوان "نسل پنج " گرچه به ظاهر آنطور که از اسمش پیداست می بایست همه را در بربگیرد در واقع سرپوشی است برای پنهان کردن نام گردانندهی اصلی. نمایشگاه حاضر فرزند آزمایشگاهی ِ نمایشگاهی است، که گروهی دانشجویی در زمستان گذشته قصد برگزاری آن را داشت و به علت مخالفت تعدادی از طراحان مدعی این نسل با نحوه برگزاری و هیات انتخاب قبلی به جایی نرسید. آنچه غم انگیز است آن است که گرافیک امروز ایران با همه خوش شانسیاش ، با همه موفقیت ها و مقبولیت جهانیاش، ساخت بیماری دارد و با وجود انجمنی پر سابقه و نسبتا پرکار، گرافیک امروز ایران از تجربه فعالیت مدنی مناسبی برخوردار نیست؛ همه یا آنچنان مشغول کار و معیشتاند، که بی واکنش از کنار این سند به نام زدن، می گذرند و یا آنقدر ذوق زدهاند از مطرح شدن، که در پوست نمیگنجند، اما آنچه غمانگیزتر است، آن است برخی به توسل به روش های پدرسالارانه، که گذشتگانمان، ما را آنگونه پرورانده و هدایت کردهاند، قصد سواری بر نسلی دارند که خوشبختانه قیم نیاز ندارد و دم به تله نخواهد داد.
ان شاءالله.
دوشنبه پانزده خرداد هشتاد و پنج
تهران
امیرعلی قاسمی / طراح گرافیک و مدیر سایت پارکینگالری
نمایشگاه تصویرسازی های دیجیتال بهرنگ صمدزادگان
فراخوان کتاب پنج : گزیده آثار نسل پنجم طراحان گرافیک ایران
فرم شرکت در پروژه گرداوری این کتاب را از اینجا بگیرید
Sunday, May 07, 2006
مهلت برای افسردگی عمیقتر فقط تا یک هفته ی دیگر
یک هفته تا پایان مهلت ارسال آثار برای نمایشگاه افسردگی عمیقتر باقی است گفتم یادآوری کنم
کارهای بسیار جالب توجهی به ما رسیده از اقصی نقاط کشور و حتی دنیا
!
و از آنجا که ما ایرانی ها عادت داریم همیشه کارها را دقیقه نودی انجام بدهیم
مطمئنم که کارهای بسیاری در راه است
دیدار تا بزودی
کارهای بسیار جالب توجهی به ما رسیده از اقصی نقاط کشور و حتی دنیا
!
و از آنجا که ما ایرانی ها عادت داریم همیشه کارها را دقیقه نودی انجام بدهیم
مطمئنم که کارهای بسیاری در راه است
دیدار تا بزودی
Wednesday, April 19, 2006
نمایش اسلاید در خانه هنرمندان ایران
سایت عکس فانوس برگزار می کند
نمایش اسلاید
اسامی شرکت کنندگان:
هنر
میترا تبریزیان
- ورای محدودیت ها
- زمان از دست رفته
پیمان هوشمندزاده
- تکه های پنهان
گوهر دشتی
- فضاهای خانگی
محمد غزالی
- اگر آب می بودم
رضا سیدپایداری
- ورود ممنوع
آرش حنایی
- چربی خون
احسان به منش
- نوسان
طبیعت
جلال سپه
بدون عنوان
اشین زاکاریان
بدون عنوان
مستند
کاوه کاظمی
- دراویش قادری
جواد منتظری
بدون عنوان
امید صالحی
- کنترل
حامد نوری
- زندگی مردگان
حدیثه عسگری
- یک شب مومن
محمدرضا شاهرخی نژاد
- نان های آجری
محمد خیرخواه
بدون عنوان
ورزش
میلاد پیامی
معماری
حسین کریم زاده
- سرزمین مهر
همایون امیریگانه
بدون عنوان
مکان: خیابان طالقانی
خیابان شهید موسوی شمالی
باغ هنر- خانه هنرمندان ایران
زمان: 3 اردیبهشت ماه 1385
ساعت 6 الی 8 بعد از ظهرفانوس سایت تخصصی عکس است که مهمترین هدف آن معرفی عکاسی ایران می باشد و در طول 2 سالی که از عمر آن می گذرد تعداد 126 نفر از عکاسان ایرانی، بالغ بر 1400 عکس را از شاخه های مختلف عکاسی بر روی این سایت به نمایش در آورده اند
Monday, April 10, 2006
بازاریابی قومی: نمایشگاه ؛ میزگرد و نمایش فیلم
بازاریابی قومی
ردیابی محدویت های اینترناسونالیسم جهان هنر
نمایشگاه هنر معاصر
1385 نمایشگاهها 25 فروردین تا 7 اردیبهشت
چهار تا هشت شب
نگارخانه آو شماره 13 خیابان ونک
طراحان آزاد : میدان گلها ؛ میدان سلماس شماره 41
نمایش فیلم سه شنبه 29 فروردین ساعت پنج و نیم عصر
تالار شهید آوینی دانشگاه تهران
میزگرد چهارشنبه 30 فروردین ساعت چهار عصر
تالار شهید آوینی دانشگاه تهران
با حضور جیوانی کارمینه، سن کلر، فرهاد مشیری، ناتاشا صدر حقیقیان، سولماز شهبازی و تیرداد ذوالقدر
این پروژه برا آن است که این سئوال را که
"از هنرمندی که قصد دسترسی به قلمرو هنر جهانی را دارد چه انتظاری میرود؟ "
پیش بکشد، بازار هنر اروپا بطور اخص، چه چیزی را خواهد خرید و چرا؟
غم انگیز است که ببینیم غرب تنها نظاره گرجریان های فرهنگی جهانیزه شده نیست بلکه مصرف کننده ای با نقش عمده است که به ،طرز فعالی نیاز ها را نیز تعیین میکنند . زمانی که به ساختارهایی چنین هژمونیک بر می خوریم چه استراتژیهای ممکن است کارایی داشته باشد ؟
به این مقوله در نمایشگاه" بازاریابی قومی: هنر جهانی سازی و عرضه وتقاضای بین فرهنگی" که به مدیریت هنری تیرداد ذوالقدر در سال 2004 در شهر ژنو برگزار شد پرداخته شده و اکنون این نمایشگاه
با تغییراتی تهران سفر کرده است
هنرمندان شرکت کننده
گروه اطلس
اورسولا بیمن
دیوید بلاندی
جاکوب فری
شهاب فتوحی
ینس هانینگ
ایروین
سَن کلر
بلال خبیز
فرهاد مشیری و شیرین علیآبادی
احمت اوگوت
ارکان اوزت / سهنر اوزمن
ناتاشا صدر ِحقیقیان و گروه پوسست
مایکل اسنو
پیتر اشتوفل
-------------------------------------
این برگزاری این پروژه مانند این در تهران از بی سابقه است آنرا از دست ندهید
متن بالاترجمه آزاد من از متن منتشره برای مطبوعات است
برای خواندن متن انگلیسی اینجا را کلیک کنید
پوستر نمایشگاه را مریم عنایتی طراحی کرده است
Monday, April 03, 2006
Thursday, March 30, 2006
گزارش چهارمین بینال هنر معاصر برلین
من پریشب ازآلمان برگشتم برای دوستانی که نمیدونند باید بگم که برای دیدن چهارمین بینال هنر معاصر برلین شرکت در ورکشاپ
Fast Forward ; Curatorial Workshop on the Occasion of the 4th Berlin Biennial for contemporary art
دعوت شده بودم
الان مشغول نوشتن هستم
و بزودی در پارکینگالری هم عکس هایی را منتشر می کنم
هفته بسیار فشرده ایی داشتم
و به همین دلیل اینجا چیزی ننوشتم
دسترسی به کی برد فارسی هم نداشتم!
تا بزودی
راستی یادم رفت روی
Banner
!بالا کلیک کنید تا عکسهای من را ببینید
Sunday, March 12, 2006
کارت پستال های پارکینگالری
راستی کارت پستال های پارکینگالری هم منتشرشد!
نه کارت پستال از کارهای اخیر ویدئویی، اینتراکتیو وعکاسی امیرعلی قاسمی
این مجموعه سری اول که نه در واقع سری دوم است، اما چون مجموعه قبلی که برای نمایشگاه گذار
چاپ شد که چون تیراژش محدود و تک رنگ بود
می شود ار آن صرفنظر کرد.
امیدوارم که خوب فروش برود تا بتوانم مجموعه های بعدی را هم چاپ کنم
یک وبلاگ محشر
مجتبی میرزامحمدی دوست خوب اینترنتی من وبلاگ محشری(اینجا) دارد و بهترینها وب سایت هایی که در وب یافت می شود را دستچین کرده حاضر و آماده به خورد ما می دهد
حتما آنرا از دست ندهید،
نا گفته نماند که
لطف اش شامل حال ما هم شده است
خبر خوب دیگر اینکه کلی ایمیل در یافت کردم در مورد افسردگی عمیقتر
کلی هنرمند ایرانی و خارجی اعلام آمادگی کردن
بصورت فول تایم مشغول جواب دادن به نامه ها هستم و اینکار به طرز عجیبی خسته ام نمی کند
بلکه حتی کلی هم لذت بخش است!
تا دیدار
حتما آنرا از دست ندهید،
نا گفته نماند که
لطف اش شامل حال ما هم شده است
خبر خوب دیگر اینکه کلی ایمیل در یافت کردم در مورد افسردگی عمیقتر
کلی هنرمند ایرانی و خارجی اعلام آمادگی کردن
بصورت فول تایم مشغول جواب دادن به نامه ها هستم و اینکار به طرز عجیبی خسته ام نمی کند
بلکه حتی کلی هم لذت بخش است!
تا دیدار
Wednesday, March 08, 2006
افسردگی عمیقتر: تجربه جمعی هنر معاصر
پارکینگالری برگزار می کند
افسردگی عمیقتر تجربه جمعی هنر معاصر- تابستان هشتاد وپنج
هنر رسانه جدید / اجرا / تصویرسازی/ نقاشی / تایپوگرافی / داستان کوتاه / عکاسی
تابستان هشتاد وپنج مهلت ارسال آثار بیست و پنج اردیبهشت هشتاد وپنج
فرم شرکت در نمایشگاه به زبان فارسی و انگلیسی را از اینجا دریافت کنید
طراح پوستر : فرهاد فزونی
دبیر نمایشگاه : امیرعلی قاسمی
افسردگی عمیقتر تجربه جمعی هنر معاصر- تابستان هشتاد وپنج
هنر رسانه جدید / اجرا / تصویرسازی/ نقاشی / تایپوگرافی / داستان کوتاه / عکاسی
تابستان هشتاد وپنج مهلت ارسال آثار بیست و پنج اردیبهشت هشتاد وپنج
فرم شرکت در نمایشگاه به زبان فارسی و انگلیسی را از اینجا دریافت کنید
طراح پوستر : فرهاد فزونی
دبیر نمایشگاه : امیرعلی قاسمی
Thursday, February 23, 2006
کلمه به کلمه
کلمه به کلمه یا
Word for Wordحاصل ترکیب تجربه ای یافته و موجود
- مطالعه ی چراغهای نئون مغازه های تهران -
با تجربه ای زنده از کار با دوربین
LIVE
و بازدید کنندگان اتفاقی
گالری در تهران است.
آنچه کلمه های درخشان تبلیغاتی را به بازدید کنندگان گالری طراحان آزاد پیوند می دهد
تنها فضای عمومی خیابان و فضای نیمه خصوصی گالری نیست
بلکه کلمات است کلماتی که گاه بسیار سطحی و ساده انگارانه تنها به بیان کلمه مورد نظر صاحب صنف و گاه با معنایی دوگانه بازی زبانی ئی را موجب می شود که از اتفاق و ریتم بی بهره نیست.
این همه وقتی معنایی بهتر می یابد که تماشاگر این اثر خود وارد صحنه می شود و از او خواسته می شود اگر مایل است در برابر دوربین با پس زمینه ای از کلمات نئون با چراغی در دست 20 ثانیه بایستد.
نوار ضبط شده در گالری که وقتی دوباره در کنار نوار کلمات نئون جای می گیرد شاهد توالی کلماتی اتفاقی هستیم با افرادی اتفاقی در جلو زمینه با رفتاری عمدتا غیر قابل پیش بینی .
همه اینها بروی هم کلمه به کلمه را می سازند
امیرعلی قاسمی
بهار 84
Wednesday, February 15, 2006
شماره جدید فرهنگ و آهنگ با رو جلدی از فرهاد فزونی
Tuesday, February 14, 2006
برنامه ریزی و برنامه ریزی
این هفته هفته برنامه ریزی درپارکینگالری بود در بهار خبر های خوبی هست
اگر همه چیز به خوبی پیش برود همه چیز خواهیم داشت ورکشاپ نمایشگاه و... که مرا بسیار ذوق زده می کند همانطور که مرا می ترساند
روزهای ساکتی است موبایلم را ساکت کرده بودم اما
امروز SMS بارون شدم
نمی گم برای چی اما حتما خودتون میتونید حدس بزنید
اگر همه چیز به خوبی پیش برود همه چیز خواهیم داشت ورکشاپ نمایشگاه و... که مرا بسیار ذوق زده می کند همانطور که مرا می ترساند
روزهای ساکتی است موبایلم را ساکت کرده بودم اما
امروز SMS بارون شدم
نمی گم برای چی اما حتما خودتون میتونید حدس بزنید
Friday, February 10, 2006
سايت رنه وانر و سوراخ دعا
Rene Wanner's Poster Page / Ashurah posters from Ali Vazirian in Tehran
مردم ما خوب سوراخ دعا را پیدا می کنند اول یه نمایشگاه بی اهمیت و جناحی و جهت دار و به جای اولین بینال تایپوگرافی پوستر!!!! جا می زنن
بعد هم آقای علی وزریان یک سری خوشنویسی کامپیوتری رو به عنوان پوستر ! خوبه والله
با اینکه خوشنویسی هایی بسیار زیبا هستند و آن قدر به مذاق دوست کلکسیونر سویسی ما رنه وانرخوش آمده که در صفحه اول سایتش منتشرشان کرده اما اینها مطلقا پوستر نیستند چه برسد به پوستر عاشورا
یادمان باشد برای چه ودر راستای چه مقاصدی از خوشنویسی و عاشورا خرج میکنیم و
چرا؟
مردم ما خوب سوراخ دعا را پیدا می کنند اول یه نمایشگاه بی اهمیت و جناحی و جهت دار و به جای اولین بینال تایپوگرافی پوستر!!!! جا می زنن
بعد هم آقای علی وزریان یک سری خوشنویسی کامپیوتری رو به عنوان پوستر ! خوبه والله
با اینکه خوشنویسی هایی بسیار زیبا هستند و آن قدر به مذاق دوست کلکسیونر سویسی ما رنه وانرخوش آمده که در صفحه اول سایتش منتشرشان کرده اما اینها مطلقا پوستر نیستند چه برسد به پوستر عاشورا
یادمان باشد برای چه ودر راستای چه مقاصدی از خوشنویسی و عاشورا خرج میکنیم و
چرا؟
حالم زیاد خوب نیست و هیچ اتفاقی هم نمی افتد
امروزم تقریبا تلف شد از ساعت 4 صبح تا 9 شب برق نداشتیم
سر کوچه لوله برق ترکیده بود
فکر می کنم مصرف بی رویه برق در این شبها در این امر بی تاثیر نبوده چون تو محدوده ما حدودا 7 تا هیات بر پا بود
اما برادرم میگه امسال طرف های ما زیاد هیات ها برو بیای همیشه رو نداشت شاید اگه بجای این 7 تا یک
هیات بزرگ بود اوضا بهتر میشد و برق منطقه هم به این روز نمی افتاد
بگذریم
سعی کردم کمی کتاب بخونم اما با یک چشم آب مرواریدی زیاد ایده خوبی نیست چون سر درد می
گیرم
الان که برگشتم
کامنت های دو تا از دوستامو خوندم که بهم غر می زدن که چرا تو وبلاگم مینویسم و به جاش تو روزنامه کار نمی کنم
راستی
گفتم روزنامه
بگم که رفتم شرق
البته خیلی تنبلی ام می اومد اما بلاخره دوست نیویورکی ام نگار عظیمی منو برد اونجا فکر می کنم با زید آبادی قرار مصاحبه داشت من هم رفتم
آقای دبیر سرویس که تشریف نداشتند من هم متنی که تو وبلاگم نوشته بودم درباره 17 غلطی که گرفته بودم از ترجمه متنی که سرکار خانم فرشته قهرمانی که از صفحه هنر گاردیان درباره پروژه
Imagine Art After
ترجمه کرده بودند
رو به همراه اصل انگلیسی و یک نامه
توضیحات
به همراه ایمیلم و شماره موبایل و دفتر اوجا گذاشتم و الان دو هفته است که
هیچ خبری نیست که نیست
هیچ اتفاقی هم نمی افتد مطمئنم!
سر کوچه لوله برق ترکیده بود
فکر می کنم مصرف بی رویه برق در این شبها در این امر بی تاثیر نبوده چون تو محدوده ما حدودا 7 تا هیات بر پا بود
اما برادرم میگه امسال طرف های ما زیاد هیات ها برو بیای همیشه رو نداشت شاید اگه بجای این 7 تا یک
هیات بزرگ بود اوضا بهتر میشد و برق منطقه هم به این روز نمی افتاد
بگذریم
سعی کردم کمی کتاب بخونم اما با یک چشم آب مرواریدی زیاد ایده خوبی نیست چون سر درد می
گیرم
الان که برگشتم
کامنت های دو تا از دوستامو خوندم که بهم غر می زدن که چرا تو وبلاگم مینویسم و به جاش تو روزنامه کار نمی کنم
راستی
گفتم روزنامه
بگم که رفتم شرق
البته خیلی تنبلی ام می اومد اما بلاخره دوست نیویورکی ام نگار عظیمی منو برد اونجا فکر می کنم با زید آبادی قرار مصاحبه داشت من هم رفتم
آقای دبیر سرویس که تشریف نداشتند من هم متنی که تو وبلاگم نوشته بودم درباره 17 غلطی که گرفته بودم از ترجمه متنی که سرکار خانم فرشته قهرمانی که از صفحه هنر گاردیان درباره پروژه
Imagine Art After
ترجمه کرده بودند
رو به همراه اصل انگلیسی و یک نامه
توضیحات
به همراه ایمیلم و شماره موبایل و دفتر اوجا گذاشتم و الان دو هفته است که
هیچ خبری نیست که نیست
هیچ اتفاقی هم نمی افتد مطمئنم!
Wednesday, February 08, 2006
در مورد سایت مرتضی ممیز
راستی یاد مرتضی ممیز کردم گفتم حیفه نگم که سایتش راه افتاده البته به فاصله کمی بعد از فوتشون
وگرافیک سایتش خجالت آوره
و از اون گرافیک جسور و پررنگی که خود ممیز داشت نه تنها خبری نیست بلکه یه گرافیک سر همبندی شده غربی داره که تو سایت های به اصطلاح شیک و مهندسی ساز زیاد می بینیم
نمی دونم کاره کیه دیزاینش اما
امیدوارم یکی وقت بزاره و یه سرو سامونی بهش بده چون یه جورایی خجالت آوره که
این قدر سبک و سرسری باهاش برخورد بشه
این بحث و خیلی های دیگه هم تایید می کنن اما هیشکی یه صدایی ازش در نمی آد !
خوشحال می شم اگه اینو به بحث بذاریم پس از کامنت هاتونو استقبال می کنم!
پوستر جدید من برای فستیوال فیلم تیبرون کالیفرنیا
پاییز امسال ایمیلی از تیم برگزارکننده فستیوال تیبرون دریافت کردم که سفارش پوستر سال 2006 را بهم دادند تو نامه قید شده بود که پوستر سال 2004 شونو استاد مرتضی ممیز که اون موقع هنوز بنده خدا در بستر بیماری بود طراحی کرده و من رو یه ایرانی که هیچ وقت اسمشو نفهمیدم معرفی کرده...
آن موقع به شدت درگیر کار روزنامه گاردین و ایندکس آرت
Imagine art after
بودم و سایت اینتر اکتیوی که با کمک دوستم سلمان خوشرو برای
رادیو swr2 آلمان
برای سفر خبرنگار شان به آمریکای لاتین طراحی کرده بودم به نیمه هاش رسیده بود.خلاصه اینکه اوضاع قمر در عقرب بود و شلوغ پلوغ
اما قبول کردم چون عادت دارم وقتی سرم شلوغه سرمو شلوغ تر کنم ...
و پس از چندین اتود مختلف و تبادل صدها نامه نهایتا این پوستر تایید شد خودم خیلی هیجانی در موردش ندارم اما خودشون خیلی با پوستر حال می کنن به علاوه اینکه امسال در فستیوال تیبرون بزرگداشت شیرین نشاط هم هست ....
Wednesday, February 01, 2006
ایمان راد همچنان به جلو می تازد
خیلی قابلیت دارد این بشر
من الکی ازش تعریف نمیکنم
هندوانه هم خیرات نمیکنم نان و قند شکر هم
گاهی اساسااز اصل حسادت بر انگیز است
اما وقتی دقیق میشوی و روش تحقیق و زحمات این موجود را میبینی
خوب یک مقدار عقللت سر جایش می آید که خوب بعله دیگه ...
آخرین پوسترهایش را اینجا ببینید
اما
Background
سایتش را نادیده بگیرید
من الکی ازش تعریف نمیکنم
هندوانه هم خیرات نمیکنم نان و قند شکر هم
گاهی اساسااز اصل حسادت بر انگیز است
اما وقتی دقیق میشوی و روش تحقیق و زحمات این موجود را میبینی
خوب یک مقدار عقللت سر جایش می آید که خوب بعله دیگه ...
آخرین پوسترهایش را اینجا ببینید
اما
Background
سایتش را نادیده بگیرید
Tuesday, January 31, 2006
نام جون پایک در گذشت
نام جون پایک Nam June Paik
پدر ویدئو آرت در 74 سالگی در گذشت
اولین برخورد من با هنر نام جون پایک کاتالوگی بود که شرکت سامسونگ که در سال 88 اسپانسرش
شده بود
به همین منظور به چاپ رسانده بود
کاتالوگ رو پدرم از کره جنوبی با خودش آورده بود و من آن موقع چیزی از آن سر در نیاوردم
نابغه ای به نظرم امد که با تلویزیون های بسیار خانواده ای را ساخته بود که بسیار به روبات های
علمی تخیلی می مانست و من که از بچگی ربات دوست داشتم جذبش شدم
در صفه آخر تصاویری چاپ شده بود
که به تلویزیون
خراب پر از برفک شباهت داشت
با این تفاوت که انگار لایه ای رنگی آدمهایی را از برفک جدا می کرد
که از میان آنها جوزف بویز
و جان کیج
را آن موقع نمی شناختم اما بیل کلینتون را چرا
بعد ها درمطالعه هایم و بعد تر ها در ترجمه هایم
به پایک برخوردم و نقش مهم وی را در تحولات انچه اکنون شاهدش هستیم را بیشتر درک
کردم:
از مقدمه کتاب دیجیتال آرت به ترجمه امیر علی قاسمی
Paul, Christian, “Digital Art”, Thames & Hudson: World of art 2003, UK
عنصر تصادفي بودن كنترل شده كه در دادائیسم و آثار دوشان و كيج ظهور مي يابد، به
يكي از اساسي ترين اصول و معمول ترين الگو ها و سرمشق هاي رسانه ديجيتال يعني مفهوم دسترسي تصادفي به عنوان اصل پردازش و گردآوري اطلاعات اشاره دارد. گراهام وين برن هنرمند ديجيتال آمريكايي خاطر نشان ساخته است:انقلاب ديجيتال يك انقلاب دسترسی تصادفي است، هنرمند كره اي نام جون پايك در چيدمان خود در سال 1963 تحت عنوان دسترسي تصادفي اين نظريه را پيش از آنكه مدون شود نشان داده است. او در اين اثر ، بيش از 50 نوار صوتي را به يك ديوار چسبانده بود و از بازديد كنندگان درخواست مي كرد كه بخش هايي از آن را توسط يك هد پخش صوت كه پايك آن را از يك دستگاه ريل به ريل جدا كرده بود و به يك جفت بلندگو سيم پيچي و متصل كرده بود، پخـش نمايند....
روحش شاد
این هم اصل خبر از ایرنا که البته من آنرا از پایگاه خبری فیلم کوتاه کش رفته ام چون حوصله نداشتم بروم به سایت بی دروپیکر ایرنا و چشمم به کلی خبر بد بخورد به این بهانه که دارم دنبال خبری در مورد ویدئو ارت می گردم ممنون از رضا حائری که برایم لینک فرستاد
:
منبع:ايرنا
تاريخ ارسال: ۱۱ بهمن ۱۳۸۴ بنيانگذار ويدئو آرت در جهان در گذشت
جان پيك!،يكي از هنرمندان برجسته هنرهاي تجسمي كه در دهه شصت با در هم آميختن تصاوير تلويزيوني،مجسمه،موسيقي و بازيگران زنده هنر ويدئو آرت را بنيان گذاشت،در سن
۷۴سالگي درگذشت.
او در كره متولد شد و علاوه بر ابداع ويدئو آرت،اصطلاح شاهراه الكترونيكي را پيش از آن كه شاهراه اطلاعاتي ( اينترنت) ابداع شود،در آثار خود پايه ريزي كرد.اين هنرمند در اثر مرگ طبيعي در آپارتمان خود در ميامي آمريكا در گذشت و بنياد فرهنگي كره جنوبي پيشتر ساخت موزهاي از آثار وي را آغاز كرده است.
پيك در طول حيات خود جوايز بسياري از جمله جايزه موزه گوگنهايم نيورك و موزه ازتباطات جمعي شيكاگو را كسب كرده بود.بيشتر مورخان هنر جهان وي را به عنوان رهبر و بنيانگذاز واقعي شكل جديد هنري كه تصوير متحرك را به دنياي هنر مدرن وارد كرد، ميشناسند.( آينده اكنون است) يكي از مشهورترين جملات قصار اين هنرمند بوده است.
اين هنرمند كه با ابداعات،آثار و نوشتار خود در زمينه هنرهاي مفهومي،ويديو آرت،فلسفه و موسيقي،چهره شناخته شدهاي است و در ساخت برخي از قطعات موسيقي با جان كيج همكاري كرده است.
او يكي از هنرمندان بنيانگذار گروه فلوكسس مهمترين گروه آغازگر هنرهاي مفهومي،است
پدر ویدئو آرت در 74 سالگی در گذشت
اولین برخورد من با هنر نام جون پایک کاتالوگی بود که شرکت سامسونگ که در سال 88 اسپانسرش
شده بود
به همین منظور به چاپ رسانده بود
کاتالوگ رو پدرم از کره جنوبی با خودش آورده بود و من آن موقع چیزی از آن سر در نیاوردم
نابغه ای به نظرم امد که با تلویزیون های بسیار خانواده ای را ساخته بود که بسیار به روبات های
علمی تخیلی می مانست و من که از بچگی ربات دوست داشتم جذبش شدم
در صفه آخر تصاویری چاپ شده بود
که به تلویزیون
خراب پر از برفک شباهت داشت
با این تفاوت که انگار لایه ای رنگی آدمهایی را از برفک جدا می کرد
که از میان آنها جوزف بویز
و جان کیج
را آن موقع نمی شناختم اما بیل کلینتون را چرا
بعد ها درمطالعه هایم و بعد تر ها در ترجمه هایم
به پایک برخوردم و نقش مهم وی را در تحولات انچه اکنون شاهدش هستیم را بیشتر درک
کردم:
از مقدمه کتاب دیجیتال آرت به ترجمه امیر علی قاسمی
Paul, Christian, “Digital Art”, Thames & Hudson: World of art 2003, UK
عنصر تصادفي بودن كنترل شده كه در دادائیسم و آثار دوشان و كيج ظهور مي يابد، به
يكي از اساسي ترين اصول و معمول ترين الگو ها و سرمشق هاي رسانه ديجيتال يعني مفهوم دسترسي تصادفي به عنوان اصل پردازش و گردآوري اطلاعات اشاره دارد. گراهام وين برن هنرمند ديجيتال آمريكايي خاطر نشان ساخته است:انقلاب ديجيتال يك انقلاب دسترسی تصادفي است، هنرمند كره اي نام جون پايك در چيدمان خود در سال 1963 تحت عنوان دسترسي تصادفي اين نظريه را پيش از آنكه مدون شود نشان داده است. او در اين اثر ، بيش از 50 نوار صوتي را به يك ديوار چسبانده بود و از بازديد كنندگان درخواست مي كرد كه بخش هايي از آن را توسط يك هد پخش صوت كه پايك آن را از يك دستگاه ريل به ريل جدا كرده بود و به يك جفت بلندگو سيم پيچي و متصل كرده بود، پخـش نمايند....
روحش شاد
این هم اصل خبر از ایرنا که البته من آنرا از پایگاه خبری فیلم کوتاه کش رفته ام چون حوصله نداشتم بروم به سایت بی دروپیکر ایرنا و چشمم به کلی خبر بد بخورد به این بهانه که دارم دنبال خبری در مورد ویدئو ارت می گردم ممنون از رضا حائری که برایم لینک فرستاد
:
منبع:ايرنا
تاريخ ارسال: ۱۱ بهمن ۱۳۸۴ بنيانگذار ويدئو آرت در جهان در گذشت
جان پيك!،يكي از هنرمندان برجسته هنرهاي تجسمي كه در دهه شصت با در هم آميختن تصاوير تلويزيوني،مجسمه،موسيقي و بازيگران زنده هنر ويدئو آرت را بنيان گذاشت،در سن
۷۴سالگي درگذشت.
او در كره متولد شد و علاوه بر ابداع ويدئو آرت،اصطلاح شاهراه الكترونيكي را پيش از آن كه شاهراه اطلاعاتي ( اينترنت) ابداع شود،در آثار خود پايه ريزي كرد.اين هنرمند در اثر مرگ طبيعي در آپارتمان خود در ميامي آمريكا در گذشت و بنياد فرهنگي كره جنوبي پيشتر ساخت موزهاي از آثار وي را آغاز كرده است.
پيك در طول حيات خود جوايز بسياري از جمله جايزه موزه گوگنهايم نيورك و موزه ازتباطات جمعي شيكاگو را كسب كرده بود.بيشتر مورخان هنر جهان وي را به عنوان رهبر و بنيانگذاز واقعي شكل جديد هنري كه تصوير متحرك را به دنياي هنر مدرن وارد كرد، ميشناسند.( آينده اكنون است) يكي از مشهورترين جملات قصار اين هنرمند بوده است.
اين هنرمند كه با ابداعات،آثار و نوشتار خود در زمينه هنرهاي مفهومي،ويديو آرت،فلسفه و موسيقي،چهره شناخته شدهاي است و در ساخت برخي از قطعات موسيقي با جان كيج همكاري كرده است.
او يكي از هنرمندان بنيانگذار گروه فلوكسس مهمترين گروه آغازگر هنرهاي مفهومي،است
Sunday, January 29, 2006
عجایب الاعلانات و گزارش ایسنا ازپوسترهای جشنواره های فجر
کمی تنبلی باعث شد که عجایب الاعلانات که بخشی جدید در پارکینگالری است را دیر تر شروع کنم
و نتیجه اش اینکه خبرگزاری بعضا خوشفکر ایسنا در اینکار پیشدستی کند و بدعت گذار بررسی باز خورد آثار گرافیک در جامه توسط یک تریبون نیمه رسمی باشد
حوزه ای که یا کسی آنرا جدی نمی گیرد یا در موج تعارف و خجالت زدگی یا بی تفاوتی مزمن گم می شود
عجایب الاعلانات
قصد دارد به بررسی و آسیب شناسی پوستر های ایرانی بپردازد
پس این گزارش ایسنا را به فال نیک می گیریم و خواندن آن را به همه دلسوزان گرافیک و فرهنگ ایران توصیه می کنیم
چرا که مطالعه جواب های سر خوشآنه و گاه خنده دار ایرج اسماعیل پور قوچانی
که کنتراست عجیبی دارد با پاسخ های حق به جانب و عمدتا بی تفاوت استاد ابراهیم حقیقی به سئوالات
خالی از لطف نیست و باید بگویم اگر نگارنده نیز خود را به جای طراحان پوستر بیست و چهارمین جشنواره تئاتر فرض می کرد
از فرط خجالت که چنین گندی در ابعاد وسیع زده بود
لب فرو می بست و در چندین سوراخ پنهان می شد!
مطلب ایسنا اینگونه شروع می شود:
يك گرافيست صاحب نام و سابقهدار ايراني كه ترجيح داد نام او در اين گزارش ذكر نشود، در گفتوگو با خبرنگار ايسنا دربارهي پوستر جشنوارههاي فيلم، تئاتر و موسيقي، با اشاره به اينكه حاكم بودن موتيفهاي ايراني را در پوستر جشنوارههاي موسيقي و فيلم نيرومند ميبيند، ميگويد كه ممكن است مشتري خواسته باشد؛ اما به هر حال، پوسترهاي بيروح بيخاصيتي هستند.
بهزعم وي، كار ابراهيم حقيقتي در پوستر فيلم، كاري است كه با مهارت انجام شده و ملاحظهي بيشتري دارد، اما كار سيامك احصايي در پوستر تئاتر، نه صورت ظاهري خوبي دارد، نه ايده خوبي؛ كار مغشوشي است كه اگر تيتر آن نباشد، نميتواند حدس زد دربارهي چيست. اما پوستر موسيقي از لحاظ ايده بهتر از همهشان است. دست كم ايده موسيقي را واضح ميبينيم، اما متاسفانه طراح اين اثر نيز خواسته است موتيفهاي ايراني اضافه كند، نسبتهايش نسبتهاي خوبي نيستند، اجرا ناآگاه، بي ملاحظه و گيج است.
وي گمان ميكند كه در پوستر فيلم فجر، جاي ايده خالي است. ميتواند درباره فرش ايران باشد، هواي پاك يا ميراث فرهنگي باشد و اگر آرم سيمرغ را برداريم، به سينما هيچ ربطي ندارد و اين اشكالي اساسي است. جذابيت هم مهمترين ويژگي اصلي پوستر است، اما هيچكدام اينگونه نيست.
او به پوستر تئاتر اشاره دارد كه به گفته وي خواسته خلاصه گويي كند؛ اما فكري ندارد، بدون جذابيت بسيار بيملاحظه است.
اين گرافيست و طراح باسابقهي ايراني تاكيد دارد كه يكي از بنياديترين نكاتي كه در گرافيك ما غايب است، ايده است. همان چيزي كه سمبل، فكري پيام را به مخاطب القا كند، ممكن است تكنيك و خلاقيت در نوع رنگها كمك كنند تا كار بهتر و جذابتر باشد.
به گزارش خبرنگار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ساعد مشكي - طراح گرافيست - هم در اينباره ميگويد، از ديدن پوسترهاي جشنواره لذت نبرده است؛ چراكه كارهاي درخشاني نبودهاند و در حد كارهاي عادي ارايه شدهاند.
به گمان او، اين امكان و شانس كمتر نصيب فرد ميشود كه پوستر مهمترين اتفاق سينمايي كشور را طراحي كند.
او به صراحت ميگويد كه پوستر تئاتر خيلي خيلي بد بود، موسيقي هم همينطور و به موضوع هيچ ربطي نداشته است و از طراح پوستر سينما هم توقع بيش از اين ميرفت؛ بخصوص كه وي هميشه منتقد نسل ما و نسل پس از ما بهخاطر پوسترها و كارهايمان بوده است.
سردبير نشريه گرافيكي نشان معتقد است: اصلا لزومي ندارد نشانهها را بهصورات مستقيم بهكار برد؛ وقتي دربارهي يك اتفاق فرهنگي صحبت ميشود، جا دارد طراح اتفاقا از خود مايه بگذارد و حس شخصياش را منتقل كند. نمونه ميآورد كه دليلي براي آنكه حتما در پوستر نمايشگاه كتاب گنجانده شود، نيست. نمايشگاه كتاب يك اتفاق فرهنگي است و اتفاقا با اصليترين بخش تفكر بشري كه دانش و خرد اوست، مرتبط است. كاغذ و حروف بهانهاي براي انتقال دانش است. شكل فيزيكي كتاب را كتاب نميكند، بنابراين نياز نيست كه از خود كتاب استفاده كنيم. او به فريمهاي فيلم اشاره دارد و ميگويد كه اينها متعلق به زماني است كه طراح زمان كمي دارد و فرصت ندارد به ايده درخشاني برسد؛ اما ديدهايم با همين سوراخهاي فريم فيلم كارهاي فوقالعادهاي شده كه ايده آن اصلا تكراري نيست.
مشكي، ايده تكراري، ناقص و ناتواني را مشكل پوسترهاي امسال جشنوارههاي فجر در سه بخش موسيقي، فيلم و تئاتر ميداند و ميگويد، همين است كه وقتي بالاي پوستر مينوشتيم نمايشگاه فرش ايران، باز هم تغيير نميكرد. وقتي ايده ناقص است و توانايي زيادي ندارد، اين اتفاق پيش ميآيد و ناتواني ايده عيان ميشود.
وي همچنين با يادآوري اينكه ممكن است سفارشدهنده بگويد ميخواهد از المانهاي اسلامي استفاده شود، تاكيد دارد كه سادهترين كار اين است كه از نقش قالي گل و مرغ و يا گل و بته استفاده كنيم؛ آنهم در پلان بسيار واضح در اصليترين مقطع كار.
او معتقد است بد نيست كه وقتي جشنوارهاي يك پوستر اصلي دارد و بخشهاي جنبي، طراح به يونيفورم كار توجه برقرار باشد. پوسترها به هم مربوط و معلوم باشد يك اتفاق در يكسال رخ داده است.
ابراهيم حقيقي گرافيست شناخته شدهاي است كه طراحي 13 پوستر جشنواره بين المللي فيلم فجر را در كارنامه حرفهيي خود ثبت كرده است.
معتقد است: وقتي يك نفر يك كاري ميكند كه نبايد بپرسيم چرا اين كار را كردي. بلكه ميتوان او را نقد كرد.
اما بيشتر گرافيستهاي سرشناس و نامي كشور كه عموما از دوستان نزديك وي نيز بهشمار ميروند، به دلايل گوناگون حاضر به اظهار نظر در اينباره نيستند. برخي به خاطر نوع مسووليتشان سكوت ميكنند و برخي بهخاطر دوستي و ارتباطهاي نزديكشان، از صحبت در اينباره طفره ميروند و در عين حال اذعان دارند كه آثار ارايهشده به عنوان پوسترهاي سه جشنوارهي موسيقي، فيلم و تئاتر، آنقدر قابل توجه نبودهاند كه بتوان نقد كارشناسانهاي بر آنها داشت.
آنچه در پي ميآيد، حاصل پرسشهاي كوتاه خبرنگار ايسنا با اين طراح گرافيست است:
...
- دوستان گرافيست شما اكراه داشتند درباره اين كارتان حرفي بزنند.
حقيقي: قصه اينگونه است؛ يك عده ميترسند يا تعارف ميكنند.
- نكات و انتقاداتي مطرح است، به زعم كارشناسان، كار ايده ندارد و اگر سيمرغ را برداريم، مشخص نميشود كه پوستر فرش ايراني است، هواي پاك يا فستيوال فجر.
حقيقي: بله، اگر يكسري المان را از هر پوستري برداريم، معلوم است كه گويا نخواهد بود. آرم جشنواره و فريم فيلم ميگويد پوستر فيلم فجر است، تئاتر هم نيست. معلوم است اگر از جلو اسم من هم آقا را برداريم، ممكن است تشخيص ندهند زن است يا مرد؛ اين پوستر هم لغت تصويري است.
- اين كار چگونه سفارش داده شد؟
حقيقي: اگر بخواهيد دربارهي سفارش حرف بزنم، كه چگونه داده و اصلاح ميشود، صحبتهاي درازي است كه نيازي به آن نميبينيم.
- اين همان پوستري است كه از شما خواستند؟
حقيقي: حدود يك ماه طول كشيد؛ با حدود 16 – 15 اتود پوستر به اين جا رسيد.
- پوستر ايدهآل شما هست؟
حقيقي: پوستر ايدهآل من نيست. اصلاً ادعا نميكنم به طرح ايدهآلم رسيدهام، يا نه. اما از ميان تمام طرحهايي كه زدم، اين پوستر انتخاب شد.
- سفارشدهنده قطعا المانهايي را در نظر ميگرفت كه محدوديتهايي را براي طراح پيش ميآورد.
حقيقي: معمولا هميشه اينگونه است.
- البته گرافيستها بهخاطر نوع كارشان در تعامل با سفارش دهنده قرار ميگيرند، عادت دارند، حرفه را در خدمت سفارش قرار ميدهند تا خروجي مطلوب داشته باشد.
حقيقي: لزوما نه مطلوب؛ مطلوب زمان و موقعيت و خاص زماني؛ ممكن است مطلوب هر دو طرف هم نباشد. فرصت زماني محدودي هم داريم. از هر طرف، سفارشدهنده و گيرنده به جايي ميرسند كه بسنده ميكنند.
- چه زماني سفارش داده شد؟
حقيقي: يك ماه زودتر از آنكه چاپ شود، حدود آذر و دي؛ به انجمن گرافيك هم ارتباطي نداشت، به شخص من سفارش داده شد.
- تا پيش از اين شما 12 پوستر فيلم فجر را طراحي كردهايد، تفاوت آن سفارشها با اين سفارش چه بود؟
حقيقي: ترجيح ميدهم شما نقد بكنيد.
- اما سفارش به شما داده شده است؟
حقيقي: نوع سفارش يكي بوده، دفعات قبلتر فرصت بيشتري داشتيم. دست كم فرصت سه ماهه؛ اما نميدانم چرا در حقيقت هميشه اين اتفاق ميافتد كه دير برنامهريزي ميشود.
-: عنصر جذابيت، اصلي ترين ويژگي پوستر است. كارشناسان، اين پوسترها – سه جشنوراهي موسيقي، تئاتر و فيلم - را بي روح و بيخاصيت ميخوانند.
حقيقي: دفاعي ندارم، هر كسي نظري دارد و احتمال دارد نظرشان حقانيت داشته باشد، اما منتج آن چيزي است كه به ديوار ميماند.
ايرج اسماعيل پور قوچاني را جماعت ادارهي موسيقي و مطبوعات بيشتر بهنام قوچاني ميشناسند. طراح پوستر موسيقي فجر بوده و به زعم خودش، شيوه نگاه متفاوتي ارايه داده است.
به گزارش خبرنگار ايسنا، قوچاني كارشناس ارشد مردم شناسي است كه شيوهي اجراي طراحي پوسترش را به نام "پاپ قومي" ميخواند و معتقد است كه پخش شدن آن از يك تريبون رسمي ممكن است براي مردم پس زني هم داشته باشد. تاكيد دارد كه هدفش از بين بردن نوعي تفاوت زيبا شناختي بوده است؛ روشي كه پوسترهاي دولتي را از يكنواختي كه درگير آن بودهاند خارج ميكند. ميگويد 25 سال است درگير پوسترهاي دولتي بودهايم، نشانهها تنها حالت تلفيقي دارند، ارتباط دروني ميانشان معلوم نيست، فرمول ساخت دارند، كمي گل و مرغ و كمي اسليمي و كمي آبي.
او رسيدن به "پاپ قومي" را راهي برونرفت از اين وضعيت ميخواند و تاكيد دارد اگر بتوان طراحي پوسترهاي دولتي را به اين شكل ادامه داد، از آن حالت خشكي درميآيند.
قوچاني، پاپ قومياش را اينگونه تعريف ميكند. پاپ، يعني عامه فهم، از طرفي قومي هم هست. عامه فهم بودن هم بهخاطر آن است كه بهشخصه به آن تبعيض زيبا شناختي كه وجود دارد و با عنوان هنرهاي زيبا شناخته ميشود، اعتقاد ندارد. بنابراين اگر هنر را عمومي كنيم موفقتر خواهيم بود.
اما در عين حال، پخش شدن اثرش را از تريبون رسمي، بدشانسي ميداند كه در غير اين صورت، ميتوانست با شوك كمتري مواجه باشد.
معتقد است: جسارت هنري يك طرف است، جسارت سفارش طرف ديگر؛ اگر كسي بتواند كار متفاوتي را كه تا به حال نبوده سفارش دهد، اتفاق جالبي رخ ميدهد (اشارهي قوچاني به سفارشدهنده پوستر موسيقي فجر است).
از او خواستهاند عدد 21 در كار واضح باشد، ايراني اسلامي و بينالمللي بودنش هم مشخص شود. با صراحت ميگويد، پوستري را كه طراحي كرده، حتا از منظر مخاطب، ايدهآلش بوده و تحسينش ميكنند. دليل خاص مورد نظر او اين است كه مدرنيته را بايد به صورت بستهبندي كرد و در اين پوستر هم در وهلهي نخست سنت ديده ميشود. مدرنيته اتفاقي دروني شده است. گل و مرغ با عدد 21 و كرهي زمين و ايران رابطهي ارگانيك دارد. او كارش را با آثار اندي وارهول قابل مقايسه ميداند و در عين حال، اذعان دارد پوستر خوبي نيست، اما پوستر مهمي است. اميدوار است ادامه پيدا كند و به يك جريان تبديل شود. دست كم پوسترهاي دولتي را از حالت رياضيوار خشك، عقلاني و آزاردهنده خارج شود.
اسماعيل پور قوچاني، طراح تصاوير بزرگان فرهنگ در صفحهي مهرگان روزنامهي ايران هم است، ميگويد هيچگاه وقت نداشته در انجمن گرافيك ايران عضو شود؛ اما اصرار دارد كه عضو پر و پا قرص انجمن ايرانشناسي است. او پوستر جشنورهي فيلم فجر را پوستري امن ميخواهد، پوستري سهل و محال؛ تاكيد دارد، اگر اين فرصت به پاپ قومي داده شود، بهتر است. اما از سويي، اذعان دارد چسباندن عرش به فرش با المانهاي شرقي، جذاب است. وي اما از پوستر تئاتر فجر خوشش نيامده و ميگويد فضاي خلوتي كه اين روزها مد شده حركتي است كه چند سال پيش از غرب به ايران وارد شد، كي ميخواهد تمام شود، معلوم نيست. حركتي وارداتي كه كه خودمان با آن راحت نيستيم و دليل استفادهمان صرفا متفاوت بودن است.
او تاكيد دارد از هر پوستري كه فاصلهي قشر روشنفكر و مردم را از بين ببرد، دفاع ميكند و ميگويد، ضروري است نشانههايي را كه در دل مردم جا دارند، دوباره كشف كنيم و نمود دوبارهاي از آن داشته باشيم. اشارهي او به سطح خالي است كه در اين پوسترهاست. ميگويد سطح خالي در هيچكدام از نوشتهها و گذشتهها وجود ندارد و اساسا ذهنيت ايراني از خلاء گريزان است. اگر بخواهيم متفاوت باشيم، بايد جنبههاي تفاوتمان با غرب را قوي كنيم؛ نه آنچه كه سالهاي پيش در غرب و گذشته را بازيافت كنيم؛ راه خطايي است، ممكن است گفتنش اين وهم را ايجاد كند كه سنتيام، مهم نيست!
و اما سيامك احصايي كه نامش در كنار داوود منطق، امضاي پوستر تئاتر فجر است، از صحبت دربارهي اين پوستر اكراه دارد.
گزارش از: خبرنگار ايسنا، زهرا كرمي راد
و نتیجه اش اینکه خبرگزاری بعضا خوشفکر ایسنا در اینکار پیشدستی کند و بدعت گذار بررسی باز خورد آثار گرافیک در جامه توسط یک تریبون نیمه رسمی باشد
حوزه ای که یا کسی آنرا جدی نمی گیرد یا در موج تعارف و خجالت زدگی یا بی تفاوتی مزمن گم می شود
عجایب الاعلانات
قصد دارد به بررسی و آسیب شناسی پوستر های ایرانی بپردازد
پس این گزارش ایسنا را به فال نیک می گیریم و خواندن آن را به همه دلسوزان گرافیک و فرهنگ ایران توصیه می کنیم
چرا که مطالعه جواب های سر خوشآنه و گاه خنده دار ایرج اسماعیل پور قوچانی
که کنتراست عجیبی دارد با پاسخ های حق به جانب و عمدتا بی تفاوت استاد ابراهیم حقیقی به سئوالات
خالی از لطف نیست و باید بگویم اگر نگارنده نیز خود را به جای طراحان پوستر بیست و چهارمین جشنواره تئاتر فرض می کرد
از فرط خجالت که چنین گندی در ابعاد وسیع زده بود
لب فرو می بست و در چندین سوراخ پنهان می شد!
مطلب ایسنا اینگونه شروع می شود:
يك گرافيست صاحب نام و سابقهدار ايراني كه ترجيح داد نام او در اين گزارش ذكر نشود، در گفتوگو با خبرنگار ايسنا دربارهي پوستر جشنوارههاي فيلم، تئاتر و موسيقي، با اشاره به اينكه حاكم بودن موتيفهاي ايراني را در پوستر جشنوارههاي موسيقي و فيلم نيرومند ميبيند، ميگويد كه ممكن است مشتري خواسته باشد؛ اما به هر حال، پوسترهاي بيروح بيخاصيتي هستند.
بهزعم وي، كار ابراهيم حقيقتي در پوستر فيلم، كاري است كه با مهارت انجام شده و ملاحظهي بيشتري دارد، اما كار سيامك احصايي در پوستر تئاتر، نه صورت ظاهري خوبي دارد، نه ايده خوبي؛ كار مغشوشي است كه اگر تيتر آن نباشد، نميتواند حدس زد دربارهي چيست. اما پوستر موسيقي از لحاظ ايده بهتر از همهشان است. دست كم ايده موسيقي را واضح ميبينيم، اما متاسفانه طراح اين اثر نيز خواسته است موتيفهاي ايراني اضافه كند، نسبتهايش نسبتهاي خوبي نيستند، اجرا ناآگاه، بي ملاحظه و گيج است.
وي گمان ميكند كه در پوستر فيلم فجر، جاي ايده خالي است. ميتواند درباره فرش ايران باشد، هواي پاك يا ميراث فرهنگي باشد و اگر آرم سيمرغ را برداريم، به سينما هيچ ربطي ندارد و اين اشكالي اساسي است. جذابيت هم مهمترين ويژگي اصلي پوستر است، اما هيچكدام اينگونه نيست.
او به پوستر تئاتر اشاره دارد كه به گفته وي خواسته خلاصه گويي كند؛ اما فكري ندارد، بدون جذابيت بسيار بيملاحظه است.
اين گرافيست و طراح باسابقهي ايراني تاكيد دارد كه يكي از بنياديترين نكاتي كه در گرافيك ما غايب است، ايده است. همان چيزي كه سمبل، فكري پيام را به مخاطب القا كند، ممكن است تكنيك و خلاقيت در نوع رنگها كمك كنند تا كار بهتر و جذابتر باشد.
به گزارش خبرنگار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ساعد مشكي - طراح گرافيست - هم در اينباره ميگويد، از ديدن پوسترهاي جشنواره لذت نبرده است؛ چراكه كارهاي درخشاني نبودهاند و در حد كارهاي عادي ارايه شدهاند.
به گمان او، اين امكان و شانس كمتر نصيب فرد ميشود كه پوستر مهمترين اتفاق سينمايي كشور را طراحي كند.
او به صراحت ميگويد كه پوستر تئاتر خيلي خيلي بد بود، موسيقي هم همينطور و به موضوع هيچ ربطي نداشته است و از طراح پوستر سينما هم توقع بيش از اين ميرفت؛ بخصوص كه وي هميشه منتقد نسل ما و نسل پس از ما بهخاطر پوسترها و كارهايمان بوده است.
سردبير نشريه گرافيكي نشان معتقد است: اصلا لزومي ندارد نشانهها را بهصورات مستقيم بهكار برد؛ وقتي دربارهي يك اتفاق فرهنگي صحبت ميشود، جا دارد طراح اتفاقا از خود مايه بگذارد و حس شخصياش را منتقل كند. نمونه ميآورد كه دليلي براي آنكه حتما در پوستر نمايشگاه كتاب گنجانده شود، نيست. نمايشگاه كتاب يك اتفاق فرهنگي است و اتفاقا با اصليترين بخش تفكر بشري كه دانش و خرد اوست، مرتبط است. كاغذ و حروف بهانهاي براي انتقال دانش است. شكل فيزيكي كتاب را كتاب نميكند، بنابراين نياز نيست كه از خود كتاب استفاده كنيم. او به فريمهاي فيلم اشاره دارد و ميگويد كه اينها متعلق به زماني است كه طراح زمان كمي دارد و فرصت ندارد به ايده درخشاني برسد؛ اما ديدهايم با همين سوراخهاي فريم فيلم كارهاي فوقالعادهاي شده كه ايده آن اصلا تكراري نيست.
مشكي، ايده تكراري، ناقص و ناتواني را مشكل پوسترهاي امسال جشنوارههاي فجر در سه بخش موسيقي، فيلم و تئاتر ميداند و ميگويد، همين است كه وقتي بالاي پوستر مينوشتيم نمايشگاه فرش ايران، باز هم تغيير نميكرد. وقتي ايده ناقص است و توانايي زيادي ندارد، اين اتفاق پيش ميآيد و ناتواني ايده عيان ميشود.
وي همچنين با يادآوري اينكه ممكن است سفارشدهنده بگويد ميخواهد از المانهاي اسلامي استفاده شود، تاكيد دارد كه سادهترين كار اين است كه از نقش قالي گل و مرغ و يا گل و بته استفاده كنيم؛ آنهم در پلان بسيار واضح در اصليترين مقطع كار.
او معتقد است بد نيست كه وقتي جشنوارهاي يك پوستر اصلي دارد و بخشهاي جنبي، طراح به يونيفورم كار توجه برقرار باشد. پوسترها به هم مربوط و معلوم باشد يك اتفاق در يكسال رخ داده است.
ابراهيم حقيقي گرافيست شناخته شدهاي است كه طراحي 13 پوستر جشنواره بين المللي فيلم فجر را در كارنامه حرفهيي خود ثبت كرده است.
معتقد است: وقتي يك نفر يك كاري ميكند كه نبايد بپرسيم چرا اين كار را كردي. بلكه ميتوان او را نقد كرد.
اما بيشتر گرافيستهاي سرشناس و نامي كشور كه عموما از دوستان نزديك وي نيز بهشمار ميروند، به دلايل گوناگون حاضر به اظهار نظر در اينباره نيستند. برخي به خاطر نوع مسووليتشان سكوت ميكنند و برخي بهخاطر دوستي و ارتباطهاي نزديكشان، از صحبت در اينباره طفره ميروند و در عين حال اذعان دارند كه آثار ارايهشده به عنوان پوسترهاي سه جشنوارهي موسيقي، فيلم و تئاتر، آنقدر قابل توجه نبودهاند كه بتوان نقد كارشناسانهاي بر آنها داشت.
آنچه در پي ميآيد، حاصل پرسشهاي كوتاه خبرنگار ايسنا با اين طراح گرافيست است:
...
- دوستان گرافيست شما اكراه داشتند درباره اين كارتان حرفي بزنند.
حقيقي: قصه اينگونه است؛ يك عده ميترسند يا تعارف ميكنند.
- نكات و انتقاداتي مطرح است، به زعم كارشناسان، كار ايده ندارد و اگر سيمرغ را برداريم، مشخص نميشود كه پوستر فرش ايراني است، هواي پاك يا فستيوال فجر.
حقيقي: بله، اگر يكسري المان را از هر پوستري برداريم، معلوم است كه گويا نخواهد بود. آرم جشنواره و فريم فيلم ميگويد پوستر فيلم فجر است، تئاتر هم نيست. معلوم است اگر از جلو اسم من هم آقا را برداريم، ممكن است تشخيص ندهند زن است يا مرد؛ اين پوستر هم لغت تصويري است.
- اين كار چگونه سفارش داده شد؟
حقيقي: اگر بخواهيد دربارهي سفارش حرف بزنم، كه چگونه داده و اصلاح ميشود، صحبتهاي درازي است كه نيازي به آن نميبينيم.
- اين همان پوستري است كه از شما خواستند؟
حقيقي: حدود يك ماه طول كشيد؛ با حدود 16 – 15 اتود پوستر به اين جا رسيد.
- پوستر ايدهآل شما هست؟
حقيقي: پوستر ايدهآل من نيست. اصلاً ادعا نميكنم به طرح ايدهآلم رسيدهام، يا نه. اما از ميان تمام طرحهايي كه زدم، اين پوستر انتخاب شد.
- سفارشدهنده قطعا المانهايي را در نظر ميگرفت كه محدوديتهايي را براي طراح پيش ميآورد.
حقيقي: معمولا هميشه اينگونه است.
- البته گرافيستها بهخاطر نوع كارشان در تعامل با سفارش دهنده قرار ميگيرند، عادت دارند، حرفه را در خدمت سفارش قرار ميدهند تا خروجي مطلوب داشته باشد.
حقيقي: لزوما نه مطلوب؛ مطلوب زمان و موقعيت و خاص زماني؛ ممكن است مطلوب هر دو طرف هم نباشد. فرصت زماني محدودي هم داريم. از هر طرف، سفارشدهنده و گيرنده به جايي ميرسند كه بسنده ميكنند.
- چه زماني سفارش داده شد؟
حقيقي: يك ماه زودتر از آنكه چاپ شود، حدود آذر و دي؛ به انجمن گرافيك هم ارتباطي نداشت، به شخص من سفارش داده شد.
- تا پيش از اين شما 12 پوستر فيلم فجر را طراحي كردهايد، تفاوت آن سفارشها با اين سفارش چه بود؟
حقيقي: ترجيح ميدهم شما نقد بكنيد.
- اما سفارش به شما داده شده است؟
حقيقي: نوع سفارش يكي بوده، دفعات قبلتر فرصت بيشتري داشتيم. دست كم فرصت سه ماهه؛ اما نميدانم چرا در حقيقت هميشه اين اتفاق ميافتد كه دير برنامهريزي ميشود.
-: عنصر جذابيت، اصلي ترين ويژگي پوستر است. كارشناسان، اين پوسترها – سه جشنوراهي موسيقي، تئاتر و فيلم - را بي روح و بيخاصيت ميخوانند.
حقيقي: دفاعي ندارم، هر كسي نظري دارد و احتمال دارد نظرشان حقانيت داشته باشد، اما منتج آن چيزي است كه به ديوار ميماند.
ايرج اسماعيل پور قوچاني را جماعت ادارهي موسيقي و مطبوعات بيشتر بهنام قوچاني ميشناسند. طراح پوستر موسيقي فجر بوده و به زعم خودش، شيوه نگاه متفاوتي ارايه داده است.
به گزارش خبرنگار ايسنا، قوچاني كارشناس ارشد مردم شناسي است كه شيوهي اجراي طراحي پوسترش را به نام "پاپ قومي" ميخواند و معتقد است كه پخش شدن آن از يك تريبون رسمي ممكن است براي مردم پس زني هم داشته باشد. تاكيد دارد كه هدفش از بين بردن نوعي تفاوت زيبا شناختي بوده است؛ روشي كه پوسترهاي دولتي را از يكنواختي كه درگير آن بودهاند خارج ميكند. ميگويد 25 سال است درگير پوسترهاي دولتي بودهايم، نشانهها تنها حالت تلفيقي دارند، ارتباط دروني ميانشان معلوم نيست، فرمول ساخت دارند، كمي گل و مرغ و كمي اسليمي و كمي آبي.
او رسيدن به "پاپ قومي" را راهي برونرفت از اين وضعيت ميخواند و تاكيد دارد اگر بتوان طراحي پوسترهاي دولتي را به اين شكل ادامه داد، از آن حالت خشكي درميآيند.
قوچاني، پاپ قومياش را اينگونه تعريف ميكند. پاپ، يعني عامه فهم، از طرفي قومي هم هست. عامه فهم بودن هم بهخاطر آن است كه بهشخصه به آن تبعيض زيبا شناختي كه وجود دارد و با عنوان هنرهاي زيبا شناخته ميشود، اعتقاد ندارد. بنابراين اگر هنر را عمومي كنيم موفقتر خواهيم بود.
اما در عين حال، پخش شدن اثرش را از تريبون رسمي، بدشانسي ميداند كه در غير اين صورت، ميتوانست با شوك كمتري مواجه باشد.
معتقد است: جسارت هنري يك طرف است، جسارت سفارش طرف ديگر؛ اگر كسي بتواند كار متفاوتي را كه تا به حال نبوده سفارش دهد، اتفاق جالبي رخ ميدهد (اشارهي قوچاني به سفارشدهنده پوستر موسيقي فجر است).
از او خواستهاند عدد 21 در كار واضح باشد، ايراني اسلامي و بينالمللي بودنش هم مشخص شود. با صراحت ميگويد، پوستري را كه طراحي كرده، حتا از منظر مخاطب، ايدهآلش بوده و تحسينش ميكنند. دليل خاص مورد نظر او اين است كه مدرنيته را بايد به صورت بستهبندي كرد و در اين پوستر هم در وهلهي نخست سنت ديده ميشود. مدرنيته اتفاقي دروني شده است. گل و مرغ با عدد 21 و كرهي زمين و ايران رابطهي ارگانيك دارد. او كارش را با آثار اندي وارهول قابل مقايسه ميداند و در عين حال، اذعان دارد پوستر خوبي نيست، اما پوستر مهمي است. اميدوار است ادامه پيدا كند و به يك جريان تبديل شود. دست كم پوسترهاي دولتي را از حالت رياضيوار خشك، عقلاني و آزاردهنده خارج شود.
اسماعيل پور قوچاني، طراح تصاوير بزرگان فرهنگ در صفحهي مهرگان روزنامهي ايران هم است، ميگويد هيچگاه وقت نداشته در انجمن گرافيك ايران عضو شود؛ اما اصرار دارد كه عضو پر و پا قرص انجمن ايرانشناسي است. او پوستر جشنورهي فيلم فجر را پوستري امن ميخواهد، پوستري سهل و محال؛ تاكيد دارد، اگر اين فرصت به پاپ قومي داده شود، بهتر است. اما از سويي، اذعان دارد چسباندن عرش به فرش با المانهاي شرقي، جذاب است. وي اما از پوستر تئاتر فجر خوشش نيامده و ميگويد فضاي خلوتي كه اين روزها مد شده حركتي است كه چند سال پيش از غرب به ايران وارد شد، كي ميخواهد تمام شود، معلوم نيست. حركتي وارداتي كه كه خودمان با آن راحت نيستيم و دليل استفادهمان صرفا متفاوت بودن است.
او تاكيد دارد از هر پوستري كه فاصلهي قشر روشنفكر و مردم را از بين ببرد، دفاع ميكند و ميگويد، ضروري است نشانههايي را كه در دل مردم جا دارند، دوباره كشف كنيم و نمود دوبارهاي از آن داشته باشيم. اشارهي او به سطح خالي است كه در اين پوسترهاست. ميگويد سطح خالي در هيچكدام از نوشتهها و گذشتهها وجود ندارد و اساسا ذهنيت ايراني از خلاء گريزان است. اگر بخواهيم متفاوت باشيم، بايد جنبههاي تفاوتمان با غرب را قوي كنيم؛ نه آنچه كه سالهاي پيش در غرب و گذشته را بازيافت كنيم؛ راه خطايي است، ممكن است گفتنش اين وهم را ايجاد كند كه سنتيام، مهم نيست!
و اما سيامك احصايي كه نامش در كنار داوود منطق، امضاي پوستر تئاتر فجر است، از صحبت دربارهي اين پوستر اكراه دارد.
گزارش از: خبرنگار ايسنا، زهرا كرمي راد
Friday, January 27, 2006
صدمین عکس فتوبلاگ من
این وبلاگ را مدیون دوست خوبم نریمان امیری هستم
پیشنهاد او بود که این فتوبلاگ دونفره Live from the iris
را راه بیاندازیم
من از اینجا از ایران(عموما تهران) و او از آمریکای شمالی
که این تلاش دونفره در ماه ژوئن 2004
برنده عنوان ده وبلاگ برتر کانادا شد
برنامه نویسی و زحمتش بر گردن نریمان بود
من هم که صورت بیمار گونه ای زیاد عکاسی می کردم
جایی پیدا کرده بودم که
نتایج گشت گذار هایم را در تهران و شهرهای دیگر را جایی منتشر کنم
آن ماجرا مدتها ادامه داشت
آخرین عکسهای من از تجمع حمایت از کاندیدای ( فقید!)مصطفی معین بود
بعد از اندی که نریمان سایت عکاسی
I-gizmo
را که میزبان فتوبلاگ دونفره ی ما بود تعطیل کرد و به
pxite
کوچانید
ما در نهایت هر کدام فتو بلاگ خودمان را ترتیب دادیم اما من حدود 400 عکس منتشر شده را از دست دادم ( البته نه کاملا بلکه بصورت آنلاین چراکه سیستم دیتا بیس های مبدا و مقصد متفاوت بود)
که اینبار در فتو بلگ فعلی ام او زحمتش را کشیده است
حالا اسم فتو بلاگ من
Amiralionly says...
یا به عبارت دیگه
امیرعلی فقط میگه
است
برایم کامنت بگذارید
ممنون می شوم
راستی یک ماجرای جالب: بطوری کاملا اتفاقی عکسی سیاه سفید در وسط هر صفحه آرشیو منشر شده است
این را موقع
Print screen
گرفتن از فتو بلاگم متوجه شدم
Monday, January 23, 2006
Sunday, January 22, 2006
کسادی جشنواره ها و توفیق اجباری
همه چیز در تهران به کندی پیش میرود
قصد ندارم امسال به جشنواره های نمایشی فجر سر بزنم
هر سال ندیدن دو سه اتفاق - فیلم یا نمایش مرا به تاسف وا میداشت در حالیکه
سالهای سال دلخوشی من این بود که زمان جشنواره ها در خانه بمانم و زمانی دیگران در صف و سالن های نمایش اعم از فیلم موسیقی و تئاتر هدر میدهند را سخت تر از همیشه کار کنم اما الان بی رونقی و سوت و کوری - البته از نظر من -همین دلخوشی کوچک را هم از من گرفته است
اما شادمانی بسیارم را از اینکه هیچوقت جشنواره هنر های تجسمی فجر نداشته ایم را
نمی توانم پنهان کنم هر جا که متولی دولتی قدرتمندی دارد معمولا به گند کشیده می شود
و این ربطی به این دولت و آن دولت ندارد
با سید محمد خاتمی بسیار موافقم که بند ناف هنر باید از دولت جدا شود
این مستقل بودن و ماندن همیشه از ایده های اصلی به وجود آمدن جایی مثل پارکینگالری بوده و هست...
قصد ندارم امسال به جشنواره های نمایشی فجر سر بزنم
هر سال ندیدن دو سه اتفاق - فیلم یا نمایش مرا به تاسف وا میداشت در حالیکه
سالهای سال دلخوشی من این بود که زمان جشنواره ها در خانه بمانم و زمانی دیگران در صف و سالن های نمایش اعم از فیلم موسیقی و تئاتر هدر میدهند را سخت تر از همیشه کار کنم اما الان بی رونقی و سوت و کوری - البته از نظر من -همین دلخوشی کوچک را هم از من گرفته است
اما شادمانی بسیارم را از اینکه هیچوقت جشنواره هنر های تجسمی فجر نداشته ایم را
نمی توانم پنهان کنم هر جا که متولی دولتی قدرتمندی دارد معمولا به گند کشیده می شود
و این ربطی به این دولت و آن دولت ندارد
با سید محمد خاتمی بسیار موافقم که بند ناف هنر باید از دولت جدا شود
این مستقل بودن و ماندن همیشه از ایده های اصلی به وجود آمدن جایی مثل پارکینگالری بوده و هست...
افسردگی عمیق - تهران - تابستان 85
بنا بر گفتگو های اولیه با مدیران گالری های آتبین و طراحان آزاد
اوایل تیر ماه 85 سعی خواهم داشت یک افسردگی عمیق دیگر راه بیاندازم
این بار یک هیات انتخاب کار ها را بر خواهد گزید
این روز ها مشغول نوشتن فراخوان آن هستم و ... بزودی در سایت پارکینگالری منتشر می کنم
منتظر باشید
اوایل تیر ماه 85 سعی خواهم داشت یک افسردگی عمیق دیگر راه بیاندازم
این بار یک هیات انتخاب کار ها را بر خواهد گزید
این روز ها مشغول نوشتن فراخوان آن هستم و ... بزودی در سایت پارکینگالری منتشر می کنم
منتظر باشید
Saturday, January 21, 2006
نمایشگاهی از مرتضی زاهدی با پوستری از ایمان راد
نمایشگاه نقاشی مرتضی زاهدی
در گالری دی امروز اول بهمن افتتاح شد و تا 8 دیماه ادامه خواهد داشت ساعت بازدید چهار تا هفت به نشانی خیابان ولیعصر - روبروی پارک ساعی - پلاک 1060- جنب آجیل تواضع
پوستر از ایمان راد
Friday, January 13, 2006
Random Tehran Diaries
ویدئوی جدید اینتراکتیو من دارد تمام می شود Random Tehran Diaries
باید بزودی آنرا به دوستان دور نزدیک نشان بدهم
چراکه هر بار که ویدئو پخش میشود
به واقع کاری جدید
با ترتیبی جدید ساخته
می شود
و این مرا بسیارشگفت زده می کند
-----
روز گذشته میزبان شیرین هومن سعادت در گالری طراحان َآزاد بودم
و تقریبا اولین تجربه مترجمی همزمان من در برابر یک جمع بزرگ بود
که فکر میکنم از پس آن خوب برآمدم
قصد دارم این جلسات گفتگو را ادامه بدهم
و با گالری های مختلفی در این باره هماهنگ کرده ام
با برنامه ریزی که کردم
هر 2 هفته می توان یک جلسه نمایش آثار برگزار کرد
و این از دوجهت برای من جذاب است
یکی اینکه می توانم برای موضوعات مورد علاقه ام پوستر طراحی کنم
دیگر اینکه هر چه گفتگو در حوزه هنر بیشتر بالا بگیرد
در جامعه جایگاه بهتری پیدا خواهد کرد .
-----
کار پوستر های گروه ویرگول به کندی پیش میرود
اما چاپ انها به بینال ورشو نمی رسد
اگر چاپ شوند شاید به شومون 2006 برسند
تویامای ِژاپن هم در راه است
-----
باید بزودی آنرا به دوستان دور نزدیک نشان بدهم
چراکه هر بار که ویدئو پخش میشود
به واقع کاری جدید
با ترتیبی جدید ساخته
می شود
و این مرا بسیارشگفت زده می کند
-----
روز گذشته میزبان شیرین هومن سعادت در گالری طراحان َآزاد بودم
و تقریبا اولین تجربه مترجمی همزمان من در برابر یک جمع بزرگ بود
که فکر میکنم از پس آن خوب برآمدم
قصد دارم این جلسات گفتگو را ادامه بدهم
و با گالری های مختلفی در این باره هماهنگ کرده ام
با برنامه ریزی که کردم
هر 2 هفته می توان یک جلسه نمایش آثار برگزار کرد
و این از دوجهت برای من جذاب است
یکی اینکه می توانم برای موضوعات مورد علاقه ام پوستر طراحی کنم
دیگر اینکه هر چه گفتگو در حوزه هنر بیشتر بالا بگیرد
در جامعه جایگاه بهتری پیدا خواهد کرد .
-----
کار پوستر های گروه ویرگول به کندی پیش میرود
اما چاپ انها به بینال ورشو نمی رسد
اگر چاپ شوند شاید به شومون 2006 برسند
تویامای ِژاپن هم در راه است
-----
Monday, January 09, 2006
چه کسی از فضای عمومی می ترسد؟
چه کسی از فضای عمومی می ترسد؟
دیدار وگفتگو با شیرین هومن سعادت*
به همراه نمایش آثاری از مجموعه حعبه ها
پنجشنبه 22 دیماه 1384
ساعت 17-19 گالری طراحان آزاد
میدان گلها میدان سلماس شماره 41
تلفن 88008676
*شیرین هومن سعادت
فارغ التحصیل فلسفه( از برلین و آکسفورد)
و معماری( از لندن و نیویورک ) است و به تدریس و نقد در هر دو حوزه و به نوشتن درباره هنر و معماری مشغول است.
پروژه های وی از مجموعه ای از جعبه ها تشکیل شده است که به ارتباط و تعامل انسان و محیط می پردازد این آثار منتشر شده اند و به صورت بین المللی به نمایش در آمده اند.
شیرین در سفر کار و زندگی می کند.
Thursday, January 05, 2006
آموزشگاه رانندگی محمود را از دست ندهید
نمایشگاه جدید محمود بخشی موخر از دیروز در گالری تهران افتتاح شد و تا 28 دیماه ادامه دارد خبر خوب دیگر آنکه کتابی هم به همین نام از او منتشر شده است
آموزشگاه رانندگی محمود
که ناشرش نشر بن گاه است
ساعات بازدید: شنبه تا چهارشنبه 14 تا 20
و پنجشنبه و جمعه 16 تا 20
خیابان انقلاب - خیابان قدس - ضلع شرقی دانشگاه تهران
یکی از بهترین نمایشگاه هایی که در سال اخیر در تهران دیدم
باید به چشم خودتان ببینید
من برای اینکه کل قضیه لو نرود
بعد از اتمام نمایشگاه گزارشم را در پارکینگالری منتشر می کنم
آموزشگاه رانندگی محمود
که ناشرش نشر بن گاه است
ساعات بازدید: شنبه تا چهارشنبه 14 تا 20
و پنجشنبه و جمعه 16 تا 20
خیابان انقلاب - خیابان قدس - ضلع شرقی دانشگاه تهران
یکی از بهترین نمایشگاه هایی که در سال اخیر در تهران دیدم
باید به چشم خودتان ببینید
من برای اینکه کل قضیه لو نرود
بعد از اتمام نمایشگاه گزارشم را در پارکینگالری منتشر می کنم
Tuesday, January 03, 2006
Monday, January 02, 2006
افسردگی عمیق 2
افسردگی عمیق را یادتون هست
این روزها مشغول انتخاب کار هایی برای نمایشگاه دوم هستم
شاید اسمش باشد
!افسردگی عمیق تر
اینبار فراخوانی وجود ندارد
اما یک تیم انتخاب کننده داریم
بزودی در مورد این نمایشگاه بیشتر مینویسم
فعلن
!یا حق
این روزها مشغول انتخاب کار هایی برای نمایشگاه دوم هستم
شاید اسمش باشد
!افسردگی عمیق تر
اینبار فراخوانی وجود ندارد
اما یک تیم انتخاب کننده داریم
بزودی در مورد این نمایشگاه بیشتر مینویسم
فعلن
!یا حق
Subscribe to:
Posts (Atom)