این مطلب در سایت کارگاه و نیز در مجله اینترنتی رنگ منتشر شده است قصد خاصی از انتشار آن اینجا ندارم، چراکه انعکاس نسبتا خوبی پیدا کرد اما در حال ترجمه، ویرایش و تکمیل آن هستم، برای دو مجله خارجی بفرستم !
گرافیک نوین ایران جریانهای تلخ و شیرین بسیاری را در طی ده سال اخیر، پشت سرگذاشته است ، گشایشی که در سالهای نخستین دوم خرداد به جهت نگاه متفاوت دولت خاتمی به فرهنگ، صنعت نشر کتاب ونیز روزنامه ها و مجلات مستقل را تکان داد، برای گرافیک ایران، تنها بانی خیر نبود بلکه آنچه نو آوری و تکثر گرایی اصلاحات برای گرافیک ایران به ارمغان آورد، به تدریج بعد از سه چهار سال با فرمولیزه شدن روبنای تایپوگرافیک ِ "هر آنچه طراحی نیاز داشت "، به تلخی به تکرار وتکرارٍِ تکرار رسید. از یک سو خلا آموزش سالهای نخستین پس از انقلاب، با هیجان و طغیان عصر کامپیوتر آمیخته بود، از سوی دیگر سوؤتفاهمات تایپوگرافیک در بین دانشجویانی که نگاهشان به طراحان مطرح آن دوره بود، بیداد میکرد.با افزایش سفارشات دلخواه فرهنگی هنری و اقبالی که به کمک اینترنت به ممد طراحان آمده بود گرافیک کم تیراژ یا حتی بی تیراژ ایرانی، به سرعت مرزهای فیزیکی را درنوردید و جهانی شد. جهانی که به شدت دوقطبی می شد و یک قطب آن، از بد حادثه در خاورمیانه قرار داشت، خاورمیانه ای که در رسانه ها غربی معادل " شر" معنا می شد و بخش مثبت اندیش دنیا نسبت به هر آنچه از آن بخش از دنیا میآمد-حتی گاه بی هیچ دغدغه زیبا شناختی - کنجکاو و حریص بود. کشور فرانسه به مدد "لوکرنک" طراح فرانسوی که تمایلات چپ و ضد آمریکایی داشت، میزبان نمایشگاهی نسبتا بزرگ از گرافیک ایران با عنوان "فریاد ایرانی " شد و این تنها یکی از نقاط شروع این جریان بود، طراحان ایرانی کم کم راه و چاه بینالها و نمایشگاه های پوستر را در سرتاسر دنیا- که پیش از حضور ایران و ایرانی در آنان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکرد- فرا گرفته بودند و آسمان گرافیک ایران در طی دو سه سال ستاره باران شد و طراحان بیشتری از ایران به عضویت اِی جی آی در آمدند ، حتی کار به جایی رسید که برخی از منتقدین اندکشمار گرافیک ایران از گرافیک جشنوارهای ـ همانند سینمای جشنوارهای – سخن گفتند، و ما صاحب کلی طراح شدیم که ده دوازده طراح پا به سن گذاشته را پشت سر نهاده به تاخت به جلو می رفتند، که تعدادی کمی از اینان، به آموزش گرافیک در دانشگاه هاینیمه دولتی، غیر انتفاعی و آزاد و نیز آتلیه های خصوصی شان پرداختند و نسلی متفاوت از آنچه در توان معلمان نیمه بازنشسته قبلی بود را، تربیت کردند که با خودشان فاصله سنی زیادی نداشتند. تا اینجا همه چیز به ظاهر بر وفق مراد بود، همه همدیگر را دوست داشتند و به هم لبخند می زدند، آنچه نگران کننده می نمود قدرت طلبی و دغدغه ریاست بود و همین باعث تفرقه و چنددستگی میان پیشکسوتان، حاضران و آیندگان، و موجب دل گیری ها و تشنج های شدید و خفیف بسیاری شد که همه می دانیماش و نمیخواهیم بر زباناش بیاوریم .
و اکنون، بله، تاریخ! در زمانی بسیار کوتاه در حال تکرار شدن است، اکنون در آستانه چالشی دیگر برای گرافیک ایران هستیم، آنهم در بین طراحان موسوم به نسل پنج؛ که تعریف بازه اعضای آن بسیار مشکل است : شاگردان تازه به دوران رسیده معلمان نسل قبلی، جوانان مجهز به فتوشاپ و کورل، میانسالانی که بقدر کافی پا به سن نگذاشتهاند تا نسل چهاری حساب شوند، دانشجویانی که عجله دارند تا برسند و اتود دانشگاهیشان را پوستر بخوانند، مهندسان کامپیوترِ خوش ذوق در آن حوزه سنی، هنرمندان شکست خورده یا شکست نخوردهی حوزههای کاریکاتور، نقاشی، مجسمه سازی و غیره و غیره که برای امرار معاش به گرافیک رو آوردهاند و .... به راستی چه کسی مستحق این عنوان پر طمطراق است؟ آن چیز که در این میان انکارناکردنی است مستقل بودن اکثریت قریب به اتفاق این افراد است و رشد منطقی آنان در طول پنج شش سال اخیر است . امروزه روز حتی بسیار زود است که به تعریفی چنین برای طراحان نسل چهار برسیم ، چه رسد به آنکه راجع به نسلی حرف بزنیم که هنوز دانشجوی از آب و گل در نیامده، در میان شان هست و گمان خام بریم که تعریفمان جامع نیز هست، ماندگاری و رفتنی بودن هر طراح را دریک نسل معین، تنها زمان معین می کند، و به راه اندازی نمایشگاهی به این عنوان فاخر، - نمایشگاه پوستر های منتخب نسل پنجم گرافیک ایران- با در نظر نگرفتن تمامی ظرفیت ها و عواقب آن تنها می تواند معنای قدرت طلبی و زیاده خواهی و یارکشی از جریانی پر فراز و فرود را بدهد که هر چه باشد از قد و اندازه برگزارکننده این نمایشگاه کمی بلند تر است، حتی اگر دستهایی (بخوانیم امکانات دولتی) برایش قلاب گرفته باشند. چرا همانطور که گفته آمد حدود واقعی بازه مورد نظر نا معلوم است و حتی لیست هیات انتخاب آن نیز جز در یک مورد چنگی به دل نمیزند ، جای خالی دیگرانی که حداقل با انجمن طراحان گرافیک ایران مشکل کمتری داشته باشند (!)، خالی است. جمله بندی ضعیف و سر هم بندی شدهی فرم فراخوان- که نشان از تعجیل در انتشار آن قبل از پایان کلاس های دانشجویان دانشگاهها دارد - بر آن بوده است نگذارد خواننده دریابد که چه کسی برگزار کننده اصلی است نیز مزید بر علت شده است : عبارت "نسل پنج " که در فرم آمده به واقع اسم خاص است یعنی به قولی نمایشگاه، نمایشگاه را برگزار می کند!عنوان "نسل پنج " گرچه به ظاهر آنطور که از اسمش پیداست می بایست همه را در بربگیرد در واقع سرپوشی است برای پنهان کردن نام گردانندهی اصلی. نمایشگاه حاضر فرزند آزمایشگاهی ِ نمایشگاهی است، که گروهی دانشجویی در زمستان گذشته قصد برگزاری آن را داشت و به علت مخالفت تعدادی از طراحان مدعی این نسل با نحوه برگزاری و هیات انتخاب قبلی به جایی نرسید. آنچه غم انگیز است آن است که گرافیک امروز ایران با همه خوش شانسیاش ، با همه موفقیت ها و مقبولیت جهانیاش، ساخت بیماری دارد و با وجود انجمنی پر سابقه و نسبتا پرکار، گرافیک امروز ایران از تجربه فعالیت مدنی مناسبی برخوردار نیست؛ همه یا آنچنان مشغول کار و معیشتاند، که بی واکنش از کنار این سند به نام زدن، می گذرند و یا آنقدر ذوق زدهاند از مطرح شدن، که در پوست نمیگنجند، اما آنچه غمانگیزتر است، آن است برخی به توسل به روش های پدرسالارانه، که گذشتگانمان، ما را آنگونه پرورانده و هدایت کردهاند، قصد سواری بر نسلی دارند که خوشبختانه قیم نیاز ندارد و دم به تله نخواهد داد.
ان شاءالله.
دوشنبه پانزده خرداد هشتاد و پنج
تهران
امیرعلی قاسمی / طراح گرافیک و مدیر سایت پارکینگالری
Thursday, June 01, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
چاكريم
من با اجازه مطلبت رو در سايت خودم هم گذاشتم.تا مريدان مازني هم بخشي از داستان را به گوش دارند.
www.7ayene.com
Post a Comment